1. She was feeling tired and weepy.
[ترجمه ترگمان]احساس خستگی می کرد و گریه می کرد
[ترجمه گوگل]او احساس خستگی و گریه کرد
2. She is still feeling weepy.
[ترجمه ترگمان]اون هنوز داره گریه می کنه
[ترجمه گوگل]او هنوز احساس گرسنگی می کند
3. Those old weepy movies always make me feel blue.
[ترجمه ترگمان]اون فیلم های صامت قدیمی همیشه باعث میشه احساس آبی بودن کنم
[ترجمه گوگل]فیلم های ترسناک قدیمی همیشه من را آبی احساس می کنند
4. Weddings always made her feel weepy.
[ترجمه ترگمان] عروسی ها همیشه باعث می شد که گریه کنه
[ترجمه گوگل]عروسی همیشه باعث شد که او احساس گرسنگی کند
5. I don't care how weepy the cause is.
[ترجمه ترگمان]برام مهم نیست که چه قدر گریه می کنه
[ترجمه گوگل]من اهمیت نمی دهم که چطور علت آن را گریه کن
6. Or a weepy Tom Hanks tribute to his doting wife?
[ترجمه ترگمان]یا یه قدردانی از تام هنکس تو زنش؟
[ترجمه گوگل]یا تام هانک سرگردان به همسرش داری؟
7. I felt all weepy and emotional as Karen and I drove home together.
[ترجمه ترگمان]من و \"کارن\" با هم به خونه رفتیم
[ترجمه گوگل]من به عنوان کارن احساس گرسنگی و عاطفی کردم و من با هم به خانه رفتم
8. I suddenly felt very weepy.
[ترجمه ترگمان]ناگهان خیلی ناراحت شدم
[ترجمه گوگل]ناگهان احساس میکردم
9. Her eyes were red and weepy.
[ترجمه ترگمان]چشمانش سرخ و عزادار بودند
[ترجمه گوگل]چشمان او قرمز بود و گریه میکرد
10. It made me get a little weepy.
[ترجمه ترگمان]باعث شد یکم گریه کنم
[ترجمه گوگل]این باعث شد من کمی گریه کنم
11. A tired and weepy barrel staggered in and fell into a booth in the corner.
[ترجمه ترگمان]یک بشکه خسته و نالان در گوشه ای تلوتلو خورد و در گوشه ای افتاد
[ترجمه گوگل]یک بشکه خسته و گریز شده در یک گوشه به یک غرفه تبدیل شد
12. In his sensationally surreal apologia, a weepy Anthony Weiner had only one thing to brag about: “I’ve never had sex outside my marriage. ”
[ترجمه ترگمان]در دفاعیه his surreal، یک چرت درباره آنتونی وینر فقط یک چیز داشت که به آن می بالد: \" من هیچ وقت بیرون از ازدواج خودم رابطه جنسی نداشتم \"
[ترجمه گوگل]آنتونی وینر، سرگردانانه در مورد پریشانی ساراگرانه خود، فقط یک چیز را به خود جلب کرد: �من هرگز رابطه جنسی نداشته ام '
13. The following week, progesterone withdrawal can make women weepy and easily irritated.
[ترجمه ترگمان]در هفته بعد، غیاب پروژسترون می تواند باعث ناراحتی زنان شود
[ترجمه گوگل]هفته بعد، خروج پروژسترون می تواند زنان را گول زده و به راحتی تحریک کند
14. You get get all weepy when you hear Christmas music.
[ترجمه ترگمان]وقتی صدای موسیقی کریسمس رو می شنوی، همش گریه می کنی
[ترجمه گوگل]هنگامی که موسیقی کریسمس را می شنوید، همه گریه می کنید
15. If I were you I'd take some tissues to the cinema - it's a real weepy.
[ترجمه ترگمان]اگر جای تو بودم، یک دستمال کاغذی به سینما می بردم، این یک گریه واقعی بود
[ترجمه گوگل]اگر من بودم، می توانستم بعضی از بافت ها را به سینما برسانم - این یک تیزی واقعی است