کلمه جو
صفحه اصلی

whinny


معنی : شیهه اسب، صدایی شبیه شیهه، شیهه کشیدن
معانی دیگر : پوشیده از جگن، (اسب) شیهه ی کوتاه، با صدای شیهه مانند گفتن

انگلیسی به فارسی

شیهه اسب، صدایی شبیه شیهه ، شیهه کشیدن


شلغم، شیهه اسب، صدایی شبیه شیهه، شیهه کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: whinnies, whinnying, whinnied
• : تعریف: to utter the sound of a horse, esp. softly; neigh.

- The horse whinnied as we entered the barn.
[ترجمه ترگمان] وقتی وارد انبار شدیم اسب شیهه کشید
[ترجمه گوگل] اسب در حالی که وارد انبار شدیم، ناله کردیم
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express with a whinny.

- The horse whinnied his recognition of her.
[ترجمه ترگمان] اسب با شناختن او شیهه کشید
[ترجمه گوگل] اسب او را شناخت
اسم ( noun )
• : تعریف: the prolonged high-pitched broken sound made by a horse; neigh.

- We heard the whinny of the mare outside.
[ترجمه ترگمان] صدای شیهه اسب در بیرون را شنیدیم
[ترجمه گوگل] ما شنیده از مارس در خارج شنیده می شود

• neigh, sound made by horse
neigh; make a sound like a horse
when a horse whinnies, it neighs softly.

مترادف و متضاد

شیهه اسب (اسم)
hinny, whinny, neigh

صدایی شبیه شیهه (اسم)
whinny

شیهه کشیدن (فعل)
hinny, whinny, neigh, nicker, whicker

جملات نمونه

1. A horse whinnied into the cold morning.
[ترجمه ترگمان]یک اسب با شیهه به صبح سرد شیهه می کشد
[ترجمه گوگل]اسب به صبح سرد صید شده است

2. The girl's horse whinnied.
[ترجمه ترگمان]اسب دختر شیهه کشید
[ترجمه گوگل]اسب دخترخوش افتاد

3. With a terrified whinny the horse shied.
[ترجمه ترگمان]اسب هراسان بر اسب می تاخت
[ترجمه گوگل]با اسب وحشت زده اسب شیدا

4. Their horses pranced and whinnied.
[ترجمه ترگمان]اسب های خود از کار افتادند و شیهه کشیدند
[ترجمه گوگل]اسباب بازی های خود را پر کرده و سرخ کرده اند

5. There I snored and whinnied and gnashed for nearly three hours, awaking refreshed and raring to go at a little after one.
[ترجمه ترگمان]در آنجا صدای خر خر خر خر خر و whinnied به گوش رسید که نزدیک به سه ساعت بود که از خواب بیدار شدم و چند بار از خواب بیدار شدم و اندکی بعد از یکی پس از دیگری از خواب بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من نزدیک به سه ساعت در حال خندیدن و نیش زدن گذاشتم و گناه گرفتم، بیدار شدم و کمی از خواب بیدار شدم

6. I heard the animals whinny and stamp.
[ترجمه ترگمان]صدای whinny و تمبر را شنیدم
[ترجمه گوگل]من حیوانات شنیده ام و مهر زده ام

7. A horse whinnied and reared; the troop trotted quickly out of the inn yard towards the high road.
[ترجمه ترگمان]اسب شیهه کشید و سواران شتابان از حیاط کاروانسرا گذشتند و به جاده اصلی رسیدند
[ترجمه گوگل]اسب وحشی و پرورش داده شد سربازان به سرعت از حیاط مسافرخانه به سوی جاده بالا رفتند

8. Kings and sheep and whinnying horses and Serving maids and beggar boys gathered together in the frosty imagined night.
[ترجمه ترگمان]پادشاهان و گوسفند و اسب و خدمتکاران و دختران خدمتکار، شب را در تاریکی شب تصور کرده بودند
[ترجمه گوگل]پادشاهان و گوسفند و اسب ها و پرستاران و خدمتکاران خدمت و پسران گدایان در شب فریبنده ی یخ زده جمع شدند

9. Gleeson gave a brief, whinnying giggle.
[ترجمه ترگمان]Gleeson خنده کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]Gleeson یک جرقه کوتاه، whinnying داد

10. She whinnied and trotted placidly back.
[ترجمه ترگمان]او شیهه کشید و به آرامی به عقب یورتمه رفت
[ترجمه گوگل]او زد و به آرامی پشت سر گذاشت

11. He concluded that the horses were whinnying to him through affection.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که اسب ها با اشتیاق به او گوش می دهند
[ترجمه گوگل]او نتیجه گرفت که اسب ها از طریق محبت به او سرزنش می کنند

12. A horse skidded on ice, whinnying loudly as it fell to its side.
[ترجمه ترگمان]اسب روی یخ لیز خورد و با صدای بلندی که به پهلویش افتاده بود، زوزه کشید
[ترجمه گوگل]اسب روی یخ زد و با صدایی بلند به طرف آن رفت

13. Tod's glands are in their dream mode, whinnying in nightmare.
[ترجمه ترگمان]غدد s در حالت رویایی شان هستند و در کابوس زوزه می کشند
[ترجمه گوگل]غدد تناسلی در حالت رویای خود قرار دارند و در کابوس می خوابند

14. Roget's steed reared and whinnied in terror.
[ترجمه ترگمان]توسن شیهه کشید و با وحشت شیهه کشید
[ترجمه گوگل]صدای زنگ زد و با صدای بلند ترسیده شد


کلمات دیگر: