1. The union has been fighting a war of nerves with the management over pay.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه در حال مبارزه با یک جنگ اعصاب با مدیریت بیش از اندازه است
[ترجمه گوگل]اتحادیه با مبارزه با عصبانیت با مدیریت بیش از پرداخت کرده است
2. In the meantime the war of nerves seems likely to continue.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، به نظر می رسد که جنگ اعصاب همچنان ادامه دارد
[ترجمه گوگل]در عین حال جنگ عصب ها همچنان ادامه دارد
3. The war of nerves between police and the barricaded guerrillas has escalated in recent days.
[ترجمه ترگمان]جنگ اعصاب بین پلیس و شبه نظامیان مسدود شده در روزه ای اخیر افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]جنگ عصب بین پلیس و چریک های سرسخت در روزهای اخیر افزایش یافته است
4. He was engaging in a war of nerves with her, Isabel realised at last, but he didn't remember.
[ترجمه ترگمان]ایزابل بالاخره فهمید که او درگیر یک جنگ عصبی است، اما به یاد نداشت
[ترجمه گوگل]او اذعان کرد که ایزابل در نهایت متوجه عصبانیت شد، اما او به یاد نمی آورد
5. Perhaps, though, it was all part of a war of nerves.
[ترجمه ترگمان]به هر حال شاید هم بخشی از جنگ اعصاب بود
[ترجمه گوگل]شاید، با این حال، این همه بخشی از یک جنگ عصبی بود
6. For almost a year they had waged a war of nerves on their neighbours; now it was to be war in earnest.
[ترجمه ترگمان]تقریبا یک سال بود که با همسایگان خود جنگ را آغاز کرده بودند؛ اکنون جنگ جدی بود
[ترجمه گوگل]برای تقریبا یک سال آنها جنگ عصبی بر همسایگان خود داشتند؛ در حال حاضر جنگ جدی بود
7. When passing through enemy territory, some of the more ingenious postmen conducted a war of nerves against Chiang's troops, distributing hand bills and writing news of Communist army victories.
[ترجمه ترگمان]در زمان عبور از قلمرو دشمن، برخی از the more، جنگ اعصاب علیه نیروهای چیانگ، توزیع لوایح دستی و نوشتن اخبار پیروزی های ارتش کمونیست را انجام دادند
[ترجمه گوگل]هنگام عبور از قلمرو دشمن، بعضی از پستچیان نوآورانه جنگ عصبی علیه نیروهای چیانگ، توزیع صورتحساب دست و نوشتن پیامهای پیروزی ارتش را انجام دادند