کلمه جو
صفحه اصلی

pursuance


معنی : تعاقب
معانی دیگر : پیگیری، ادامه (طرح یا نقشه و غیره)

انگلیسی به فارسی

پیگیری، تعاقب


تعاقب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the execution of a plan, procedure, or the like.

• execution of a plan; execution of a legal order; continuation, act of carrying on with an activity
if you do something in pursuance of a particular activity, you do it as part of that activity; a formal expression.

مترادف و متضاد

تعاقب (اسم)
pursuit, pursuance

جملات نمونه

in pursuance of your orders

در پیگیری دستورات شما


1. in pursuance of your orders
در پیگیری دستورات شما

2. In pursuance of his aims, he has decided to stand for parliament.
[ترجمه ترگمان]او در ادامه اهداف خود تصمیم گرفته است که در پارلمان بماند
[ترجمه گوگل]به دنبال اهدافش تصمیم گرفته است که برای پارلمان برگزیند

3. They may need to borrow money in pursuance of their legal action.
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است نیاز به قرض کردن پول در پیروی از اقدام قانونی خود داشته باشند
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است نیاز به قرض گرفتن پول در پی اقدام قانونی خود داشته باشند

4. In pursuance of this objective, 8000 letters were sent.
[ترجمه ترگمان]در ادامه این هدف، ۸۰۰۰ نامه ارسال شد
[ترجمه گوگل]به دنبال این هدف، 8000 نامه فرستاده شد

5. He was wounded in the pursuance of his duty.
[ترجمه ترگمان]او در اجرای وظیفه خود مجروح شده بود
[ترجمه گوگل]او در پی وظیفه او زخمی شد

6. Then, in pursuance of his interest in Whitman and others, he decided to study to become a librarian.
[ترجمه ترگمان]سپس با پیروی از علاقه خود به ویتمن و دیگران، تصمیم گرفت به عنوان کتابدار کار کند
[ترجمه گوگل]سپس، به دنبال علاقه او به ویتمن و دیگران، تصمیم گرفت تا برای تبدیل شدن به یک کتابدار مطالعه کند

7. I know they are doing so in pursuance of their inherent artistic instinct.
[ترجمه ترگمان]می دانم که در اجرای غریزه ذاتی خود همین کار را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]من می دانم که آنها به دنبال غریزه هنری ذاتی خود هستند

8. In life, as in the pursuance of war criminals, there is often one who got away.
[ترجمه ترگمان]در زندگی، مانند تعقیب جنایتکاران جنگی، کسانی هستند که از اینجا دور می شوند
[ترجمه گوگل]در زندگی، همانطور که در تعقیب جنایتکاران جنگی، اغلب افرادی که دور میشوند، وجود دارد

9. I wrote to her in pursuance of your instruction.
[ترجمه ترگمان]من در اجرای دستورها شما به او نامه نوشتم
[ترجمه گوگل]من به خاطر آموزش شما نوشتم

10. The pursuance of development and reform runs through all of Deng Xiaoping economic thought.
[ترجمه ترگمان]اجرای اصلاحات و اصلاحات از طریق تفکر اقتصادی دنگ Xiaoping اجرا می شود
[ترجمه گوگل]تعقیب توسعه و اصلاحات از طریق تمام اندیشه های اقتصادی دنگ شیائوپینگ انجام می شود

11. Tom was wounded in the pursuance of his duty.
[ترجمه ترگمان]تام در اجرای وظیفه خود مجروح شده بود
[ترجمه گوگل]تام در پی وظیفه او زخمی شد

12. Pursuance excellence and continuous innovation is the sprite of our factory.
[ترجمه ترگمان]نوآوری پیوسته و نوآوری پیوسته، the کارخانه ماست
[ترجمه گوگل]تعالی و نوآوری مستمر، جنبش کارخانه ما است

13. Honor only exists in past memory or future pursuance.
[ترجمه ترگمان]فقط در خاطره گذشته و یا آینده آینده وجود دارد
[ترجمه گوگل]افتخار تنها در حافظه گذشته و یا آینده در دسترس است

14. Therefore, pursuance of sea power without the authorization of the UN is totally hegemonic behavior.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، پیروی از قدرت دریایی بدون اجازه سازمان ملل رفتار کاملا غالب است
[ترجمه گوگل]بنابراین، تعقیب قدرت دریایی بدون مجوز سازمان ملل متحد کاملا رفتار هژمونیک است

15. The regular meetings shall be timely held in pursuance with the articles of association.
[ترجمه ترگمان]جلسات منظم باید به موقع در پی گیری مقالات مربوط به انجمن برگزار شود
[ترجمه گوگل]جلسات منظم باید با توجه به مقررات انجمن به موقع برگزار شود

پیشنهاد کاربران

تعاقب/توالی

به دنبال

به منظور
در راستای
به دنبال

پیروِ، به دنبالِ، نظر به


کلمات دیگر: