کلمه جو
صفحه اصلی

come to an agreement

انگلیسی به انگلیسی

• consent, reach a consensus

جملات نمونه

1. The jury have come to an agreement.
[ترجمه ترگمان]هیات داوران به توافق رسیده اند
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه به توافق رسیدند

2. I am hopeful that we can come to an agreement.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که بتوانیم به توافق برسیم
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانیم به یک توافق برسیم

3. My friend the Mason and I have come to an agreement.
[ترجمه ترگمان]دوستم می سون و من به توافق رسیدیم
[ترجمه گوگل]دوست من میسون و من به توافق رسیدیم

4. All of their attempts to come to an agreement has been ineffectual.
[ترجمه ترگمان]تمام تلاش های آن ها برای رسیدن به توافق بی فایده بوده است
[ترجمه گوگل]تمام تلاش خود را برای به دست آوردن توافق ناکارآمد بوده است

5. Until the villagers can come to an agreement on tourism then we will not be sending any clients there.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که روستائیان بتوانند به توافق بر سر توریسم برسند، ما هیچ مشتری را به آنجا نخواهیم فرستاد
[ترجمه گوگل]تا زمانی که روستاییان بتوانند به توافق بر گردشگری بروند، ما هیچ مشتری را در آنجا نمی فرستیم

6. He must also come to an agreement with the customer with regard to performance characteristics, key schedule dates, costs, and funding.
[ترجمه ترگمان]او همچنین باید با مشتری در رابطه با خصوصیات عملکرد، تاریخ های برنامه ریزی کلیدی، هزینه ها و بودجه به توافق برسد
[ترجمه گوگل]او همچنین باید با مشتری در رابطه با مشخصات عملکرد، تاریخ برنامه ریزی برنامه، هزینه ها و بودجه، موافقت کند

7. I am glad we have come to an agreement on price.
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که به توافق رسیدیم
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که ما به توافق بر قیمت رسیدیم

8. It took three days for the groups to come to an agreement.
[ترجمه ترگمان]سه روز طول کشید تا گروه ها به توافق برسند
[ترجمه گوگل]سه روز برای گروه ها به توافق رسیدند

9. We have come to an agreement with you regarding the agency for plastic slippers.
[ترجمه ترگمان]ما با شما در ارتباط با آژانس برای دمپایی های پلاستیکی به توافق رسیدیم
[ترجمه گوگل]ما با شما در مورد آژانس برای دمپایی های پلاستیکی توافق کرده ایم

10. Now, Tom, let the steam off and come to an agreement.
[ترجمه ترگمان]حالا، تام، بگذار بخار بیرون بیاید و به یک توافق برسد
[ترجمه گوگل]حالا، تام، اجازه دهید بخار و به توافق برسند

11. OTC financial derivatives come to an agreement separately by financial facilitating agency, which have the flexible form, uniform price and centralized bid and have no standard products.
[ترجمه ترگمان]مشتقات مالی OTC به طور جداگانه توسط آژانس تسهیل کننده مالی به توافق می رسند که فرم انعطاف پذیر، قیمت یکنواخت و قیمت متمرکز را دارند و هیچ محصول استانداردی ندارند
[ترجمه گوگل]مشتقات مالی OTC به طور جداگانه با یک سازمان تسهیل کننده مالی، با فرم انعطاف پذیر، قیمت یکنواخت و پیشنهاد متمرکز و بدون محصولات استاندارد، به توافق برسند

12. I'm glad we've come to an agreement on price.
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که به توافق رسیدیم
[ترجمه گوگل]من خوشحالیم که ما به توافق بر قیمت رسیدیم

13. To reach an agreement or to come to an agreement on price or salary.
[ترجمه ترگمان]رسیدن به توافق یا توافق بر سر قیمت یا حقوق
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به توافق یا برای به دست آوردن توافق بر قیمت یا حقوق

14. He has come to an agreement with his friend about sharing a car.
[ترجمه ترگمان]او با دوستش در مورد تقسیم یک خودرو به توافق رسیده است
[ترجمه گوگل]او با دوست خود در مورد به اشتراک گذاشتن یک ماشین موافقت کرده است

پیشنهاد کاربران

به توافق رسیدن

به توافق رسیدن
To reach an agreement


کلمات دیگر: