متمرکز، متمرکز کردن، تمرکز دادن، تغلیظ کردن
concentrating
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• focusing, centralizing
جملات نمونه
1. The company is selling off some sites and concentrating on cutting debts.
[ترجمه ترگمان]این شرکت برخی از سایت ها را می فروخت و روی کاهش بدهی ها متمرکز بود
[ترجمه گوگل]این شرکت برخی از سایت ها را به فروش می رساند و تمرکز بر کاهش بدهی ها است
[ترجمه گوگل]این شرکت برخی از سایت ها را به فروش می رساند و تمرکز بر کاهش بدهی ها است
2. She has been concentrating on her career.
[ترجمه ترگمان] اون داره به کارش تمرکز می کنه
[ترجمه گوگل]او بر روی حرفه او متمرکز شده است
[ترجمه گوگل]او بر روی حرفه او متمرکز شده است
3. She was sitting at her desk concentrating hard.
[ترجمه ترگمان]او روی میزش نشسته بود و سخت تمرکز می کرد
[ترجمه گوگل]او در میز خود نشسته بود و سخت تمرکز می کرد
[ترجمه گوگل]او در میز خود نشسته بود و سخت تمرکز می کرد
4. The Tories are concentrating their campaign in the key marginal constituencies.
[ترجمه ترگمان]توری ها مبارزات خود را در حوزه های کلیدی حاشیه ای متمرکز می کنند
[ترجمه گوگل]توری ها کمپین خود را در حوزه های حاشیه ای اصلی تمرکز می دهند
[ترجمه گوگل]توری ها کمپین خود را در حوزه های حاشیه ای اصلی تمرکز می دهند
5. She was concentrating on her book and his voice startled her.
[ترجمه ترگمان]او روی کتاب تمرکز کرده بود و صدایش او را از جا پراند
[ترجمه گوگل]او روی کتابش متمرکز بود و صدای او او را شگفت زده کرد
[ترجمه گوگل]او روی کتابش متمرکز بود و صدای او او را شگفت زده کرد
6. Many firms are concentrating on increasing their markets overseas.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها بر افزایش بازارهای خود در خارج از کشور تمرکز دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها بر افزایش بازارهای خود در خارج از کشور متمرکز هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها بر افزایش بازارهای خود در خارج از کشور متمرکز هستند
7. Troops are concentrating south of the river.
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی در جنوب این رودخانه متمرکز شده اند
[ترجمه گوگل]سربازان در جنوب رودخانه تمرکز می کنند
[ترجمه گوگل]سربازان در جنوب رودخانه تمرکز می کنند
8. She is now concentrating on a career as a fashion designer.
[ترجمه ترگمان]او اکنون بر روی شغلی به عنوان طراح مد تمرکز می کند
[ترجمه گوگل]او اکنون بر روی یک حرفه ای به عنوان طراح مد لباس تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]او اکنون بر روی یک حرفه ای به عنوان طراح مد لباس تمرکز دارد
9. The opposition gained support by concentrating on bread-and-butter matters.
[ترجمه ترگمان]مخالفان از تمرکز بر امور نان و کره حمایت کردند
[ترجمه گوگل]مخالفان با تمرکز بر مسائل مربوط به نان و کره، حمایت کردند
[ترجمه گوگل]مخالفان با تمرکز بر مسائل مربوط به نان و کره، حمایت کردند
10. The government went back to fundamentals, concentrating on avoiding food shortages.
[ترجمه ترگمان]دولت به اصول اولیه بازگشت و بر اجتناب از کمبود مواد غذایی تمرکز کرد
[ترجمه گوگل]دولت به اصول اولیه بازگشت و تمرکز خود را بر اجتناب از کمبود مواد غذایی متمرکز کرد
[ترجمه گوگل]دولت به اصول اولیه بازگشت و تمرکز خود را بر اجتناب از کمبود مواد غذایی متمرکز کرد
11. The company is concentrating on developing new products.
[ترجمه ترگمان]شرکت در حال تمرکز بر روی توسعه محصولات جدید است
[ترجمه گوگل]این شرکت متمرکز بر توسعه محصولات جدید است
[ترجمه گوگل]این شرکت متمرکز بر توسعه محصولات جدید است
12. He skirted the hardest issues, concentrating on areas of possible agreement.
[ترجمه ترگمان]او از سخت ترین مسائل گذشت و بر روی زمینه های توافق احتمالی تمرکز کرد
[ترجمه گوگل]او سخت ترین مسائل را با تمرکز بر روی زمینه های توافق احتمالی حل کرد
[ترجمه گوگل]او سخت ترین مسائل را با تمرکز بر روی زمینه های توافق احتمالی حل کرد
13. I'm concentrating my efforts on writing my autobiography.
[ترجمه ترگمان]تمرکزم را روی نوشتن شرح حال خود متمرکز می کنم
[ترجمه گوگل]من تمرکز خود را بر روی نوشتن خاطرات خود تمرکز می کنم
[ترجمه گوگل]من تمرکز خود را بر روی نوشتن خاطرات خود تمرکز می کنم
14. She maintained a cold neutrality, concentrating on what was, blocking out what might be.
[ترجمه ترگمان]او یک بیطرفی سرد را حفظ کرد و بر آنچه بود تمرکز کرد و آنچه را که ممکن بود اتفاق بیفتد متمرکز کرد
[ترجمه گوگل]او بی طرفی سردی را حفظ کرد، تمرکز بر آنچه که بود، مسدود کردن آنچه ممکن است باشد
[ترجمه گوگل]او بی طرفی سردی را حفظ کرد، تمرکز بر آنچه که بود، مسدود کردن آنچه ممکن است باشد
15. She was concentrating on her appearance, adding the finishing touches before setting out on yet another shopping expedition.
[ترجمه ترگمان]او روی ظاهرش تمرکز کرده بود و قبل از شروع یک سفر خرید دیگر، چیزهای نهایی را اضافه می کرد
[ترجمه گوگل]او بر روی ظاهر خود تمرکز کرد، قبل از اینکه در یکی دیگر از مراسم خرید قرار گیرد، لمس های انتهایی را اضافه می کند
[ترجمه گوگل]او بر روی ظاهر خود تمرکز کرد، قبل از اینکه در یکی دیگر از مراسم خرید قرار گیرد، لمس های انتهایی را اضافه می کند
پیشنهاد کاربران
تمرکز، متمرکزسازی، تغلیظ، با تمرکز بر
تمرکز بر
توجه بر
توجه بر
کلمات دیگر: