کلمه جو
صفحه اصلی

sales manager

انگلیسی به انگلیسی

• one who manages/runs a sales department, person in charge of marketing

جملات نمونه

1. We are recruiting a sales manager with responsibility for the European market.
[ترجمه ترگمان]ما در حال استخدام یک مدیر فروش با مسئولیت برای بازار اروپا هستیم
[ترجمه گوگل]ما در حال استخدام مدیر فروش با مسئولیت بازار اروپا هستیم

2. Her promotion to Sales Manager took everyone by surprise.
[ترجمه ترگمان]ترفیع او به مدیر فروش همه را غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]ارتقاء او به مدیر فروش همه را متعجب کرد

3. Our sales manager has secured several big accounts recently.
[ترجمه ترگمان]مدیر فروش ما اخیرا چندین حساب بزرگ بدست آورده است
[ترجمه گوگل]مدیر فروش ما اخیرا چندین حساب بزرگ را تأمین کرده است

4. As the company's northern sales manager I'm responsible for quite a large territory.
[ترجمه ترگمان]همانطور که مدیر فروش شمالی این شرکت من مسئول یک منطقه کاملا بزرگ هستم
[ترجمه گوگل]به عنوان مدیر فروش کمپانی این شرکت من مسئولیت کامل قلمرو زیادی را دارم

5. Obviously as sales manager he'll be very involved in the promotion and marketing of the product.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که او به عنوان مدیر فروش در تبلیغات و بازاریابی محصول مشارکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بدیهی است که به عنوان مدیر فروش او در ارتقاء و بازاریابی محصول بسیار مشارکت خواهد کرد

6. They are looking for a new sales manager of proven worth.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال یک مدیر فروش جدید به ارزش proven هستند
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال یک مدیر فروش جدید از ارزش اثبات شده هستند

7. She is the sales manager of this department.
[ترجمه ترگمان]او مدیر فروش این بخش است
[ترجمه گوگل]او مدیر فروش این اداره است

8. She was offered the position of sales manager.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان مدیر فروش معرفی شد
[ترجمه گوگل]او موقعیت مدیر فروش را ارائه کرد

9. The sales manager is regarded as the weakest link in the chain.
[ترجمه ترگمان]مدیر فروش به عنوان ضعیف ترین حلقه در زنجیره در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]مدیر فروش به عنوان ضعیفترین پیوند در زنجیره محسوب می شود

10. The sales manager will give a presentation on the new products.
[ترجمه ترگمان]مدیر فروش در مورد محصولات جدید یک ارائه ارائه می کند
[ترجمه گوگل]مدیر فروش در مورد محصولات جدید ارائه خواهد کرد

11. I went to see the sales manager but got a rather chilly reception.
[ترجمه ترگمان]رفتم سراغ مدیر فروش، اما یک پذیرایی نسبتا سردی داشتم
[ترجمه گوگل]من رفتم تا مدیر فروش ببینم اما یک پذیرایی خنک داشتم

12. He is a father, sales manager, and athlete all rolled into one.
[ترجمه ترگمان]او یک پدر، مدیر فروش و ورزش کار است که همگی به یک نفر تبدیل شدند
[ترجمه گوگل]او پدر، مدیر فروش و ورزشکار است

13. Elinor is well fitted to be the sales manager.
[ترجمه ترگمان]الی نور به خوبی برای مدیر فروش مناسب است
[ترجمه گوگل]Elinor به خوبی مدیریت شده است

14. The sales manager asked his men to inform him of everything concerning the sales in time.
[ترجمه ترگمان]مدیر فروش از افراد خود خواست تا هر چیزی را در مورد فروش در زمان به او اطلاع دهند
[ترجمه گوگل]مدیر فروش از مردان خواسته بود که او را درباره همه چیز درباره فروش در زمان مطلع کند

15. Peter Watson has been recruited as Sales Manager.
[ترجمه ترگمان]پیتر واتسون به عنوان مدیر فروش استخدام شده است
[ترجمه گوگل]پیتر واتسون به عنوان مدیر فروش استخدام شد

پیشنهاد کاربران

مدیرفروس


کلمات دیگر: