کلمه جو
صفحه اصلی

quickening


نیروبخش، مهیج، زنده کننده، احیاکننده

انگلیسی به فارسی

نیروبخش،مهیج،زنده کننده،احیاکننده


انگلیسی به انگلیسی

• a quickening pace, speed, or development is getting faster.
a quickening of interest or enthusiasm is a rapid increase in it.
see also quicken.

جملات نمونه

1. Pity is a level for quickening love.
[ترجمه ترگمان]دلسوزی نسبت به عشق سریع تر است
[ترجمه گوگل]تسلیم یک سطح برای پرورش عشق است

2. Pity is a lever for quickening love.
[ترجمه ترگمان] دلسوزی یه اهرمی برای عشق سریع - ه
[ترجمه گوگل]تاسف اهرم برای آرام کردن عشق است

3. The rise in prices is quickening up.
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت ها در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]افزایش قیمت ها سریعتر می شود

4. She can feel the child quickening at times.
[ترجمه ترگمان]او می تواند احساس کودک را در این زمان احساس کند
[ترجمه گوگل]او می تواند کودک را در زمان های گوناگون احساس کند

5. She passed him with a fractional quickening of her pace.
[ترجمه ترگمان]با سرعت کسری از کنارش گذشت
[ترجمه گوگل]او با سرعت بخشیدن به سرعت او را گذراند

6. The pace of technological change is quickening.
[ترجمه ترگمان]سرعت تغییرات تکنولوژیکی افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]سرعت تغییرات تکنولوژیکی سریعتر می شود

7. You feel a quickening in the undertow.
[ترجمه ترگمان]جریان آب در جریان چیه؟
[ترجمه گوگل]شما احساس می کنید در حال رشد است

8. Pleasure interests him only as long as its quickening of local awareness contributes to his overall awareness.
[ترجمه ترگمان]لذت از لذت تنها تا زمانی که آگاهی مردم محلی به آگاهی کلی او کمک کند، او را به خود جلب می کند
[ترجمه گوگل]لذت او تنها به نفع او تا زمانی است که سریع شدن آگاهی محلی به آگاهی عمومی او کمک کند

9. The east is quickening.
[ترجمه ترگمان]شرق به سرعت رشد می کند
[ترجمه گوگل]شرق سریع می شود

10. Books are the bees which carry the quickening pollen from one to another mind. James Russell Lowell
[ترجمه ترگمان]کتاب ها the هستند که گرده quickening را از یک به ذهن دیگر حمل می کنند جیمز راسل لوول
[ترجمه گوگل]کتاب ها زنبورهایی هستند که گرده گی های پرانرژی را از ذهن و ذهن خود حمل می کنند جیمز راسل لول

11. Today the pace is quickening as investigators are examining a diverse armamentarium of potential cancer-protective agents.
[ترجمه ترگمان]امروزه سرعت در حال افزایش است چرا که بازرسان در حال بررسی انواع مختلفی از عوامل بالقوه سرطان هستند
[ترجمه گوگل]امروزه سرعت رشد سریعتر است، زیرا محققان در حال بررسی انواع مختلفی از داروهای ضد سرطان هستند

12. The season does induce a quickening of the blood and a heightening of humankind's sensual pleasures.
[ترجمه ترگمان]این فصل یک قطره خون و یک نوع لذت جنسی بشریت را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]فصل باعث رشد سریع خون و افزایش لذت های نفس انسان می شود

13. The quickening globalization makes the interdependence on deferent nations and more deep.
[ترجمه ترگمان]جهانی شدن جهانی سازی منجر به وابستگی متقابل بین کشورهای deferent و عمق بیشتری می شود
[ترجمه گوگل]جهانی سازی سریع زندگی، وابستگی متقابل به ملت های متخاصم و عمیق تر را ایجاد می کند

14. The sound— dying away, then quickening again—of the musketry fire below the hill seemed to him like the heaving of some creature's breathing.
[ترجمه ترگمان]صدا در حال مرگ بود، سپس دوباره به سرعت حرکت می کرد - از شلیک تفنگ ها در پایین تپه به نظرش می رسید که صدای نفس یک موجود زنده است
[ترجمه گوگل]صدای خاموش کردن، و بعد از آن سریعتر شدن آتش سوزی در زیر تپه به نظر می رسید که او مانند انباشت تنفس موجودی است


کلمات دیگر: