کلمه جو
صفحه اصلی

take root


ریشه گرفتن، مستقر شدن

انگلیسی به فارسی

ریشه


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to send out new roots; begin to grow or become fixed in the ground.
مترادف: burgeon, germinate

(2) تعریف: to become fixed, accepted, or established.
مترادف: fix, take

- After several years the new ideas began to take root.
[ترجمه ترگمان] پس از چند سال، ایده های جدید ریشه گرفت
[ترجمه گوگل] پس از چند سال، ایده های جدید شروع به ریشه کردند

• strike roots, establish oneself, settle in, take hold

جملات نمونه

1. Liberty, when it begins to take root, is a plant of rapid growth.
[ترجمه ترگمان]آزادی، زمانی که شروع به ریشه کردن می کند، یک گیاه رشد سریع است
[ترجمه گوگل]آزادی زمانی که شروع به ریشه می کند گیاه رشد سریع است

2. I hope those cuttings will take root.
[ترجمه ترگمان]من امیدوارم که آن شاخه های بریده ریشه بگیرند
[ترجمه گوگل]امیدوارم که این قلمه ها ریشه داشته باشند

3. Fortunately, militarism failed to take root in Europe as a whole.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، نظامی گری در اروپا به عنوان یک کل شکست خورد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، نظامی گرایی در اروپا به طور کلی ریشه نداشت

4. Economists believe that economic recovery will begin to take root next year.
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان بر این باورند که بهبود اقتصادی سال آینده آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان بر این باورند که بهبود اقتصادی در سال آینده آغاز خواهد شد

5. Time would be needed for democracy to take root.
[ترجمه ترگمان]زمان لازم است تا دموکراسی ریشه بگیرد
[ترجمه گوگل]دموکراسی برای ریشه کن کردن زمان لازم است

6. Women's professional basketball has yet to take root in this country.
[ترجمه ترگمان]بسکتبال حرفه ای زنان هنوز در این کشور ریشه نگرفته است
[ترجمه گوگل]بسکتبال حرفه ای زنان هنوز در این کشور ریشه دارد

7. Even in cases where transplants manage to take root, the results are not always beneficial.
[ترجمه ترگمان]حتی در مواردی که پیوند به ریشه ادامه می دهد، نتایج همیشه مفید نیستند
[ترجمه گوگل]حتی در مواردی که پیوند ها موفق به ریشه می شوند، نتایج همیشه مفید نیستند

8. Faith in collective bargaining could not take root.
[ترجمه ترگمان]ایمان به چانه زدن جمعی نمی توانست ریشه بگیرد
[ترجمه گوگل]ایمان در مذاکرات جمعی نمی تواند ریشه داشته باشد

9. These spores take root in the Night Goblin's flesh and gradually start to change him.
[ترجمه ترگمان]این spores در گوشت شب ریشه می گیرند و به تدریج او را تغییر می دهند
[ترجمه گوگل]این اسپور ها در گوشت شبح Goblin ریشه می کنند و به تدریج شروع به تغییر او می کنند

10. We hope the transplanted orange trees will take root.
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که درخت های پرتقال در حال پیوند ریشه بگیرند
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که درختان نارنجی پیوند ریشه بگیرد

11. New principles rarely take root in Washington's stony soil.
[ترجمه ترگمان]اصول جدید به ندرت در خاک سنگی واشنگتن ریشه می گیرند
[ترجمه گوگل]اصول جدید به ندرت در خاک سنگی واشنگتن ریشه می گیرند

12. I doubt if such a foreign custom will take root among these people.
[ترجمه ترگمان]شک دارم که چنین آداب و رسوم خارجی در میان این مردم ریشه گیرد
[ترجمه گوگل]من شک دارم که چنین سفارشی در میان این افراد ریشه داشته باشد

13. It cannot take root for lack of soil.
[ترجمه ترگمان]این گیاه نمی تواند به خاطر فقدان خاک ریشه بگیرد
[ترجمه گوگل]این می تواند برای کمبود خاک ریشه داشته باشد

14. As the going says:'seed always take root, pullulate, and blossom out, and result everywhere.
[ترجمه ترگمان]همانطور که گفته می شود: بذر همیشه ریشه، pullulate و شکوفه می دهد و همه جا به دنبال آن می گردد
[ترجمه گوگل]همانطور که می گوید 'بذر همیشه ریشه، گلوله، و شکوفه، و در همه جا نتیجه می شود

پیشنهاد کاربران

جا افتادن ( موضوعی شروع به جا افتادن کردن )

ریشه دواندن


کلمات دیگر: