کلمه جو
صفحه اصلی

take chances

انگلیسی به فارسی

شانس بگیر


انگلیسی به انگلیسی

• take risks, attempt dangerous events

جملات نمونه

1. You should never take chances when driving a car.
[ترجمه محمد] هرگز نباید در هنگام رانندگی ریسک کرد
[ترجمه ترگمان]شما هرگز نباید هنگام رانندگی اتومبیل شانس خود را از دست بدهید
[ترجمه گوگل]هرگز نباید شانس خود را در هنگام رانندگی در اتومبیل داشته باشید

2. He doesn't take chances; that's why he's survived and most of his imitators haven't.
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین زنده است و از imitators هم باقی نمانده
[ترجمه گوگل]او شانس را ندارد؛ به همین دلیل است که او جان سالم به در برده است و بسیاری از تقلید کنندگان آن را نداشته اند

3. You are valuable to the organization, you mustn't take chances.
[ترجمه ترگمان]تو برای سازمان ارزش زیادی داری، نباید ریسک کنی
[ترجمه گوگل]شما به این سازمان ارزشمند هستید، نباید شانس بگیرید

4. Get it down. Take chances. It may be bad, but it's the only way you can do anything good. William Faulkner
[ترجمه ترگمان] بیارش پایین شانست رو امتحان کن شاید بد باشه، اما این تنها راهیه که میتونی کار خوبی انجام بدی ویلیام فالکنر
[ترجمه گوگل]آن را پایین بیاورید شانس بگیرید ممکن است بد باشد، اما این تنها راهی است که می توانید هر کاری را انجام دهید ویلیام فاکنر

5. When I was much younger I did take chances from time to time and can recall more than one close shave.
[ترجمه ترگمان]زمانی که بسیار جوان تر بودم، از زمانی به وقت دیگر شانس آوردم و می توانم بیشتر از یک اصلاح را به یاد بیاورم
[ترجمه گوگل]وقتی خیلی جوانتر بودم، از زمان به زمان شانس میگرفتم و می توانستم بیش از یک تراش نزدیک را یادآوری کنم

6. You have to take chances for peace, just as you must take chances in war.
[ترجمه ترگمان]تو باید شانست رو برای صلح امتحان کنی، درست مثل اینکه باید در جنگ ریسک کنی
[ترجمه گوگل]شما باید شانس صلح را به دست آورید، درست همانطور که باید در جنگ فرصت داشته باشید

7. To deliver team performance, people must take chances on constructive conflict, hard work, interdependence, and trust.
[ترجمه ترگمان]برای ارایه عملکرد تیمی، افراد باید شانس خود را در رابطه سازنده، کار سخت، وابستگی متقابل و اعتماد به دست آورند
[ترجمه گوگل]برای دستیابی به عملکرد تیم، مردم باید فرصت های مناسبی برای درگیری سازنده، کار سخت، وابستگی متقابل و اعتماد داشته باشند

8. He had begun to take chances.
[ترجمه ترگمان]کم کم داشت شانسش را امتحان می کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به گرفتن شانس کرد

9. But can we afford to take chances?
[ترجمه ترگمان]اما آیا ما می توانیم ریسک کنیم؟
[ترجمه گوگل]اما آیا می توانیم شانس بگیریم؟

10. Dennis was not a man to take chances.
[ترجمه ترگمان]دنیس مردی نبود که شانسش را امتحان کند
[ترجمه گوگل]دنیس مردی نبود که بتواند شانس بگیرد

11. A mountain climber can't afford to take chances with inferior equipment.
[ترجمه ترگمان]یک کوهنورد که یک کوهنورد قادر به خرید تجهیزات پایین تر از خود نیست
[ترجمه گوگل]یک کوهنورد کوهستانی نمی تواند با تجهیزات پایین تر شانس بگیرد

12. Shepard: You gotta take chances for the things you care about.
[ترجمه ترگمان] تو باید به خاطر چیزهایی که بهش اهمیت میدی، ریسک کنی
[ترجمه گوگل]شپارد شما باید چیزهایی را که برایتان مهم است، شانس بگیرید

13. The brothers' opulent and sybaritic lifestyle soon made them take chances.
[ترجمه ترگمان]این دو برادر ثروتمند و ثروتمند به زودی موفق شدند شانس خود را به دست آورند
[ترجمه گوگل]شیوه زندگی پرطرفدار و سیبریتی برادران به زودی آنها را شانس آورد

پیشنهاد کاربران

ریسک کردن
خطر کردن




دل به دریا زدن


واگذار کردن اتفاقات یا نتیجه ی کار به شانس
( دست روی دست گذاشتن و تلاش نکردن )


کلمات دیگر: