کلمه جو
صفحه اصلی

saleswoman


(زن) متصدی فروش، فروشنده، بانوی فروشنده، فروشنده زن

انگلیسی به فارسی

بانوی فروشنده


فروشنده، بانوی فروشنده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: saleswomen
• : تعریف: a woman who sells goods or services as an occupation, esp. in a store or throughout a specific geographic territory.

• woman salesperson, female vendor, female who sells merchandise or services
a saleswoman is a woman whose job is to sell things, especially in a shop.
female sales agent, female vendor

جملات نمونه

1. The saleswoman in the shop is always eager to please everybody.
[ترجمه ترگمان]فروشنده مغازه همیشه مشتاقه که همه رو راضی کنه
[ترجمه گوگل]فروشنده در مغازه همیشه مشتاق است که همه را بپوشد

2. I went to a bookstore and asked the saleswoman, 'Where's the self- help section?' She said if she told me, it would defeat the purpose. Steven Wright
[ترجمه ترگمان]به یک کتابفروشی رفتم و از فروشنده پرسیدم: بخش کمک به شما کجاست؟ او گفت که اگر به من گفته باشد، هدف از این کار شکست خواهد خورد استیون رایت
[ترجمه گوگل]من به یک کتابفروشی رفتم و از فروشنده فروشم پرسیدم: �بخش خودآموزی کجاست؟� او گفت: اگر او به من گفت، این هدف را شکست خواهد داد استیون رایت

3. Dyroen-Lancer has made money as an Avon saleswoman.
[ترجمه ترگمان]Dyroen - به عنوان یک فروشنده زن شرکت کرد
[ترجمه گوگل]Dyroen-Lancer به عنوان یک فروشنده تبلیغاتی Avon ساخته شده است

4. But Caroline had not hired on as a saleswoman, and she'd certainly not hired on to be sociable.
[ترجمه ترگمان]اما کارولین به عنوان فروشنده لباس استخدام نکرده بود و مسلما برای معاشرت استخدام نشده بود
[ترجمه گوگل]اما کارولین به عنوان یک فروشنده فروش استخدام نکرده بود و مطمئنا همکار نبود

5. Jacking out, the saleswoman slid her finger into a socket behind the counter.
[ترجمه ترگمان]فروشنده انگشتش را در حفره پشت پیشخوان فرو برد
[ترجمه گوگل]جابجایی، فروشنده مرد انگشت خود را به یک سوکت پشت شمارنده حرکت کرد

6. She had been a saleswoman and loved it.
[ترجمه ترگمان]او فروشنده بود و عاشق آن بود
[ترجمه گوگل]او یک فروشنده بود و دوستش داشت

7. The saleswoman raised an eyebrow skeptically; her voice sharpened.
[ترجمه ترگمان]فروشنده با ناباوری یک ابرویش را بالا برد؛ صدایش تیز شده بود
[ترجمه گوگل]فروشنده شکیبایی ابرو را مطرح کرد؛ صدای او تیز است

8. Saleswoman: That is the small size. We also have medium size and lar ge size.
[ترجمه ترگمان]Saleswoman: این یک اندازه کوچک است ما همچنین اندازه متوسط و اندازه ge را داریم
[ترجمه گوگل]Saleswoman این اندازه کوچک است ما همچنین دارای اندازه متوسط ​​و بزرگ هستیم

9. Jenny King, a saleswoman at Sun Tech, is asking her manager, Jake Lancer, for a day off.
[ترجمه ترگمان]جنی کینگ یک فروشنده زن در شرکت سان Tech از مدیر او، جیک Lancer درخواست می کند که یک روز مرخصی بگیرد
[ترجمه گوگل]جنی کینگ، فروشندگان در Sun Tech، از مدیرش، جیک لنسر، برای یک روز از او خواسته است

10. Saleswoman: There are certified and inspected domestic brands, like this one.
[ترجمه ترگمان]Saleswoman: تایید و بازرسی برنده ای داخلی وجود دارد، مانند این یکی
[ترجمه گوگل]Saleswoman مارک های معتبر و بازرسی داخلی مانند این است

11. The saleswoman helped her on with it, and, by accident, it fitted perfectly.
[ترجمه ترگمان]خانم فروشنده با آن به او کمک کرد و، به طور تصادفی، کاملا مجهز شد
[ترجمه گوگل]فروشنده با او به او کمک کرد، و به طور تصادفی، کاملا نصب شده بود

12. SALESWOMAN: Well, you made a good choice. Coming to us, I mean.
[ترجمه ترگمان] خب، تو انتخاب خوبی کردی منظورم اینه که داره میاد پیش ما
[ترجمه گوگل]SALESWOMAN خب، شما انتخاب خوبی کردید منظورم اینه که به ما بپیوندید

13. Should you need further information, please contact saleswoman directly.
[ترجمه ترگمان]اگر به اطلاعات بیشتر نیاز دارید، لطفا به طور مستقیم با فروشنده تماس بگیرید
[ترجمه گوگل]در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر، لطفا با فروشنده به طور مستقیم تماس بگیرید

14. JennKing a saleswoman at Sun Tech, is asking her manager, Jake Lancer, for a day off.
[ترجمه ترگمان]یک فروشنده زن در شرکت سان Tech از مدیر او، جیک Lancer درخواست می کند که یک روز مرخصی بگیرد
[ترجمه گوگل]JennKing یکی از فروشندگان در سان فناوری، از مدیرش، جیک لنسر، برای یک روز از او خواسته است


کلمات دیگر: