کلمه جو
صفحه اصلی

take a back seat

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to hold a secondary position or be considered less than excellent.

- As a singer, she takes a back seat to no one.
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک خواننده، او یک صندلی عقب به جایی می برد
[ترجمه گوگل] به عنوان یک خواننده، او یک صندلی عقب را به هیچکس نمی برد

• abstain from being in a chief position, permit oneself to be a secondary factor

پیشنهاد کاربران

دست به هیچ کاری نزدن. دست به سیاه و سفید نمی زنه

1 - با میل خود از کاری عقب نشستن ( صرف نظر کردن ) ، اداره امور را به دیگری دادن ( برای فهم بهتر یک اتومبیل را در نظر بگیرید وقتی با اراده خودتان در صندلی عقب ماشین می نشینید، یعنی اجازه می دهید که دیگری ، رانندگی کند و کنترل اتومبیل را در اختیار داشته باشد ) مثال Finally, Bryant decided to take a back seat and let his son run the company و 2 - یعنی از نظر اهمیت، در درجه یا ردیف دوم قرار گرفتن مثال، Other issues must take a back seat to this crisis مسائل دیگر باید، نسبت به این بحران ، در درجه دوم اهمیت قرار بگیرند.

تن به کار ندادن

خود را به کوچه علی چپ زدن

عقب نشینی

دست از سر برداشتن

به عبارتی دیگر کناره گیری یا کنار کشیدن از انجام کاری و پاس دادن به یکی دیگه تا اونا تصمیم بگیرن

Not to do anything
Let others act instead

۱ - جای خود را به دیگری دادن، ( با خواست و اراده خود ) کنار کشیدن و فرصت و قدرت را به دیگران دادن ، میدان را برای دیگری خالی کردن، اختیارات، قدرت، نفوذ، تسلط خود را کم کردن،
۲ - از اهمیت و اعتبار کسی یا چیزی کاسته شدن
to allow people make all the decisions
to choose not to be in a position of responsibility in an activity or organization


Deliberately become less actively involved in sth, and stop trying to control things
عمدا عقب نشینی کردن، به دیگران میدان دادن

( اشیاء ) کم تر اهمیت داده می شور ، یک چیز دیگر مهم تر می شود،
( شخص ) شما اجازه میدید که بقیه همه قدرت ، اهمیت و مسئولیت رو داشته باشند، کناره گیری کردن

وقتی موضوعی در مقابل یک موضوع مهم تر اهمیت خودش رو از دست میده این اصطلاح رو به کار میبرند.
مثلا
When you have children all your personal preferences take a back seat

Become less important
کم اهمیت بودن


کلمات دیگر: