1- مسئول (کاری) بودن، تصدی کردن، سرپرستی کردن 2- توجه کردن از، پرستاری کردن، پژردن
take care of
1- مسئول (کاری) بودن، تصدی کردن، سرپرستی کردن 2- توجه کردن از، پرستاری کردن، پژردن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: to focus concerned attention on; be responsible for the welfare of.
• مترادف: attend, minister, nurture, protect, watch
• مشابه: cherish, guard, keep, look after, mother, nurse, support, tend
• مترادف: attend, minister, nurture, protect, watch
• مشابه: cherish, guard, keep, look after, mother, nurse, support, tend
- The grandmother takes care of the children when their mother is at work.
[ترجمه Xxx] مادربزرگ از بچه ها مراقبت می کند زمانیکه مادرشان در حال کار است
[ترجمه Nobody] مادربزرگ از بچه ها وقتی مادرشان سر کار است مراقبت می کند .
[ترجمه Nazanin] مادر بزرگ وقتی مادر بچه ها در حال کار کردن است از بچه ها مراقبت میکند
[ترجمه mobina] زمانی که مادر بچه ها سر کار است مادربزرگ ان ها کودکان را نگه میدارد
[ترجمه ترگمان] مادر بزرگ مراقبت از کودکان را هنگامی که مادرشان در حال کار است، مراقبت می کند[ترجمه گوگل] مادر مادر وقتی مادرش در محل کار است، مراقب کودکان است
- The clinic takes care of various types of patients.
[ترجمه ترگمان] این کلینیک از انواع مختلفی از بیماران مراقبت می کند
[ترجمه گوگل] کلینیک از انواع مختلف بیماران مراقبت می کند
[ترجمه گوگل] کلینیک از انواع مختلف بیماران مراقبت می کند
- Those boots will last a long time if you take care of them.
[ترجمه ترگمان] اگر از آن ها مراقبت کنی، این پوتین ها به مدت زیادی دوام خواهند آورد
[ترجمه گوگل] این چکمه ها زمانی طول می کشد که شما از آنها مراقبت کنید
[ترجمه گوگل] این چکمه ها زمانی طول می کشد که شما از آنها مراقبت کنید
• (2) تعریف: to attend to; take action for.
• مترادف: attend
• مشابه: maintain, make, oversee, prepare, ready
• مترادف: attend
• مشابه: maintain, make, oversee, prepare, ready
- He took care of dinner while his wife rested.
[ترجمه Alireza] حین استراحت همسرش شام درست کرد.
[ترجمه ترگمان] در مدتی که همسرش استراحت می کرد از شام مراقبت می کرد[ترجمه گوگل] او در حالی که همسرش استراحت می کرد شستشو می داد
- I'm sure we can easily take care of that problem.
[ترجمه mobina] من مطمئن هستم که می توانیم به راحتی ان مشکل را حل کنیم
[ترجمه ترگمان] من مطمئنم که ما به راحتی می توانیم از آن مشکل مراقبت کنیم[ترجمه گوگل] من مطمئن هستیم که ما به راحتی می توانیم از این مشکل مراقبت کنیم
• watch over, guard over, look after; organize, make arrangements (e.g.: "i will take care of the invitations for her surprise party")
جملات نمونه
1. When the fox preaches, take care of your geese.
[ترجمه ترگمان]وقتی روباه گفت: از غازها مواظبت کن
[ترجمه گوگل]هنگامی که روباه می گوید، مراقب غازها باشید
[ترجمه گوگل]هنگامی که روباه می گوید، مراقب غازها باشید
2. If I take care of my character, my reputation will take care of itself.
[ترجمه ترگمان]اگر من از شخصیت خودم مراقبت کنم، شهرت من از خودش مراقبت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر من از شخصیت من مراقبت کنم، شهرتم از خودم مراقبت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر من از شخصیت من مراقبت کنم، شهرتم از خودم مراقبت خواهد کرد
3. No, I have other business to take care of.
[ترجمه ترگمان]نه، من کاره ای دیگه ای دارم که باید انجام بدم
[ترجمه گوگل]نه، من دیگر چیزهای زیادی برای مراقبت دارم
[ترجمه گوگل]نه، من دیگر چیزهای زیادی برای مراقبت دارم
4. Your job won't take care of you when you are sick. Your friends and parents will. Stay in touch.
[ترجمه ترگمان]وقتی مریض بودی کار تو از تو مراقبت نمی کنه دوستات و پدر و مادرت این کارو می کنن با من در تماس باش
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیمار هستید، شغل شما از شما مراقبت نخواهد کرد دوستان و والدین شما خواهند بود در تماس باش
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیمار هستید، شغل شما از شما مراقبت نخواهد کرد دوستان و والدین شما خواهند بود در تماس باش
5. I'm not worried about her-she can take care of herself.
[ترجمه ترگمان]من نگران اون نیستم - اون می تونه از خودش مراقبت کنه
[ترجمه گوگل]من در مورد او نگران نیستم - او می تواند از خودش مراقبت کند
[ترجمه گوگل]من در مورد او نگران نیستم - او می تواند از خودش مراقبت کند
6. Take care of my brother and sister.
[ترجمه ترگمان] مراقب برادرم و خواهرم باش
[ترجمه گوگل]مراقب برادر و خواهر من باشید
[ترجمه گوگل]مراقب برادر و خواهر من باشید
7. My mother was left with 3 children to take care of.
[ترجمه ترگمان]مادرم سه کودک را برای مراقبت از آن ها ترک کرد
[ترجمه گوگل]مادر من 3 فرزند داشت که برای مراقبت از آنها بود
[ترجمه گوگل]مادر من 3 فرزند داشت که برای مراقبت از آنها بود
8. Please take care of it for me.
[ترجمه ترگمان] لطفا از من مراقبت کن
[ترجمه گوگل]لطفا از آن برای من مراقبت کنید
[ترجمه گوگل]لطفا از آن برای من مراقبت کنید
9. He is fourteen, old enough to take care of himself.
[ترجمه ترگمان]او چهارده سالشه، به اندازه کافی بزرگ هست که از خودش مراقبت کنه
[ترجمه گوگل]او چهارده ساله است تا بتواند از خودش مراقبت کند
[ترجمه گوگل]او چهارده ساله است تا بتواند از خودش مراقبت کند
10. She is too flighty to take care of young children.
[ترجمه ترگمان]خیلی flighty که از بچه ها مراقبت کند
[ترجمه گوگل]او برای مراقبت از کودکان جوان بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]او برای مراقبت از کودکان جوان بسیار دشوار است
11. He is well able to take care of himself.
[ترجمه ترگمان]او به خوبی می تواند از خودش مراقبت کند
[ترجمه گوگل]او توانایی خود را دارد
[ترجمه گوگل]او توانایی خود را دارد
12. I'll take care of the rest of it.
[ترجمه ترگمان]من حواسم به بقیه هست
[ترجمه گوگل]من دیگر از آن مراقبت خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من دیگر از آن مراقبت خواهم کرد
13. He has to take care of his sick mother.
[ترجمه ترگمان]اون باید از مادر بیمارش مراقبت کنه
[ترجمه گوگل]او باید از مادر بیمار خود مراقبت کند
[ترجمه گوگل]او باید از مادر بیمار خود مراقبت کند
14. They appointed her to take care of that old man.
[ترجمه ترگمان]او را برای مراقبت از این پیرمرد منصوب کردند
[ترجمه گوگل]آنها او را منصوب کردند تا از این پیرمرد مراقبت کنند
[ترجمه گوگل]آنها او را منصوب کردند تا از این پیرمرد مراقبت کنند
پیشنهاد کاربران
راست و ریس کردن
پی چیزی را گرفتن
توجه کردن
داشتن دقت بیشتر
مراقبت کردن
نگهداری کردن
معاینه کردن
مراقبت کردن - پرستاری کردن
to give someone love. a home and food.
سرپرستی کردن
:take care of yourself/sb/sth
. make sure that you are/sb is safe, well, healthy, etc
look after yourself/sb
to assume responsibility for the maintenance, support, or treatment of
be responsible for sb/sth
deal with sb/sth
care for
treat well
. make sure that you are/sb is safe, well, healthy, etc
look after yourself/sb
to assume responsibility for the maintenance, support, or treatment of
be responsible for sb/sth
deal with sb/sth
care for
treat well
رسیدگی کردن به
Take care of= به عهده گرفتن، تحت پوشش قرار دادن
Mina got a scholarship that will take care of her expenses
مینا یه بورسیه تحصیلی گرفته که تمام هزینه هاشو به عهده خواهد گرفت ( تحت پوشش قرار میده )
Mina got a scholarship that will take care of her expenses
مینا یه بورسیه تحصیلی گرفته که تمام هزینه هاشو به عهده خواهد گرفت ( تحت پوشش قرار میده )
پی بردن_کشف کردن ( بیماری ) _مراقبت کردن
پرستاری کردن . مراقبت کردن
مراقبت کردن از کسی یا چیزی - مواظبت کردن از کسی یا چیزی
محافظت کردن از
مراقبت کردن'نگهداری
مراقبت کردن
نگهداری کردن
محافظت کردن
نگهداری کردن
محافظت کردن
تأمین کردن
مراقب باش
حال دادن
john let me take core of you
جک بذار یه حالی بهت بدم
john let me take core of you
جک بذار یه حالی بهت بدم
برطرف کردن مشکل یا نقص
محافظت کردن
ترتیب چیزی رو دادن، به چیزی رسیدگی کردن
Look after
مراقبت ، پرستاری ، مواظبت کردن
مراقبت ، پرستاری ، مواظبت کردن
پرستاری کردن یا مراقبت کردن
پرستاری کردن
حساب کسی را رسیدن
مراقبت
مراقبت کردن، سرپرستی
رسیدگی کردن
تامین کردن
Take care تنها میشه مراقب باش
Good luck
تامین کردن
Take care تنها میشه مراقب باش
Good luck
رسیدگی کردن ، پرداختن به
Ex: Her secretary always took care of the details
منشی همیشه مراقب جزییات بود.
Ex: Her secretary always took care of the details
منشی همیشه مراقب جزییات بود.
مراقبت کردن
رسیدگی کردن
رفع و رجوع کردن
رسیدگی کردن
رفع و رجوع کردن
حفاظت کردن
اصطلاحا: یه کاریش کردن ( هر جور که شده و هر طور که لازمه در رابطه با کسی یا چیزی کاری انجام بشه )
I’ll leave you to take care of the refreshments.
Can you take care of this customer, please?
رسیدگی کردن، رتق و فتق امور لازمه یک شخص
Who will take care of the children?
مراقبت و مواظبت کردن
All the neighbours take very good care of their gardens.
پرداخت پول برای کسی دیگر
She picked up the bill, saying, ‘Let me take care of that. ’
I’ll leave you to take care of the refreshments.
Can you take care of this customer, please?
رسیدگی کردن، رتق و فتق امور لازمه یک شخص
Who will take care of the children?
مراقبت و مواظبت کردن
All the neighbours take very good care of their gardens.
پرداخت پول برای کسی دیگر
She picked up the bill, saying, ‘Let me take care of that. ’
حل و فصل کردن - مدیریت کردن - مراقبت کردن
He take care of sara
آن مرد از سارا مراقبت میکرد
آن مرد از سارا مراقبت میکرد
پرستاری کردن از
تنطیم کردن - ارنج کردن
I'd be happy to take care of all the arrangements.
I'd be happy to take care of all the arrangements.
مراقب بودن
کلمات دیگر: