کلمه جو
صفحه اصلی

quick on the trigger


(عامیانه) 1- تند دست در تیر اندازی 2- هشیار، فرز، تند کار، زرنگ، زبل

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) quick to act or react, sometimes prematurely.

• quick to fire, begins shooting quickly

جملات نمونه

1. He is quick on the trigger.
[ترجمه ترگمان]سریع ماشه را می کشد
[ترجمه گوگل]او در ماشه سریع است

2. He is a dangerous criminal quick on the trigger.
[ترجمه ترگمان]اون یه مجرم خطرناکه که سریع ماشه رو میکشه
[ترجمه گوگل]او یک جنایتکار خطرناک است

3. If you were not too quick on the trigger, you wouldn't have lost the deal.
[ترجمه ترگمان]اگر خیلی سریع ماشه را نکشیده بودی، معامله را از دست نخواهی داد
[ترجمه گوگل]اگر ماژول بیش از حد سریع نبود، شما قرارداد را از دست نخواهید داد

4. In class discussion Mike is always quick on the trigger.
[ترجمه ترگمان]در بحث کلاس، مایک همیشه ماشه را می کشد
[ترجمه گوگل]در کلاس بحث مایک همیشه در ماشه سریع است

5. In group discussions, John is always quick on the trigger.
[ترجمه ترگمان]در بحث های گروهی، جان همیشه از ماشه استفاده می کند
[ترجمه گوگل]در بحث های گروهی، جان همیشه در ماشه سریع است

6. In class discussions Xiao Wang is always quick on the trigger.
[ترجمه ترگمان]در مباحثات کلاسی، Xiao وانگ همیشه در مورد ماشه سریع است
[ترجمه گوگل]در کلاس بحث Xiao وانگ همیشه در ماشه سریع است


کلمات دیگر: