کلمه جو
صفحه اصلی

sahara


(عربی) صحرای بزرگ آفریقا ( 9100000 کیلومتر مربع)

انگلیسی به فارسی

(عربی) صحرای بزرگ آفریقا ( 9100000 کیلومتر مربع)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: Saharan (adj.)
• : تعریف: a vast North African desert extending from the Atlantic Ocean to the Nile.

• desert in northern africa (largest desert in the world)

جملات نمونه

1. The Sahara Desert is a natural barrier between North and Central Africa.
[ترجمه ترگمان]بیابان صحرا یک مانع طبیعی بین آفریقای شمالی و مرکزی است
[ترجمه گوگل]صحرای صحرا یک مانع طبیعی بین شمال و مرکز آفریقا است

2. If you were in the Sahara, you would realise the value of fresh water.
[ترجمه ترگمان]اگر در صحرا بودید، ارزش آب تازه را درک می کردید
[ترجمه گوگل]اگر شما در صحرا هستید، ارزش آب شیرین را درک کنید

3. The Sahara is one of the world's least hospitable regions.
[ترجمه ترگمان]صحرا یکی از فقیرترین مناطق جهان است
[ترجمه گوگل]صحرا یکی از مناطق کمترین مهمان نو جهان است

4. If you were in the Sahara, you would realize the value of fresh water.
[ترجمه ترگمان]اگر در صحرا بودید، ارزش آب تازه را درک می کردید
[ترجمه گوگل]اگر شما در صحرا هستید، ارزش آب شیرین را درک کنید

5. He found a large-scale map of the Sahara and studied it.
[ترجمه ترگمان]او نقشه بزرگ صحرا را پیدا کرد و آن را بررسی کرد
[ترجمه گوگل]او یک نقشه بزرگ در صحرای را پیدا کرد و آن را مطالعه کرد

6. In the Sahara there are great areas of sand where there are no permanent landmarks from which to construct one.
[ترجمه ترگمان]در صحرای بزرگ، مناطق وسیعی از شن وجود دارند که در آن ها هیچ نشانی دایمی وجود ندارد که بتوان آن را ساخت
[ترجمه گوگل]در سحرگاه، مناطقی از شن و ماسه وجود دارد که جاذبه های دائمی برای ساخت آن وجود ندارد

7. Sahara hats are popular -- white, Lawrence of Arabia headgear that shades the neck and cheeks.
[ترجمه ترگمان]کلاه های صحرا معروف است - سفید، لورنس عربستان سر پوشش و گونه ها و گونه ها
[ترجمه گوگل]کلاه های صحرا محبوب هستند - سفید، لورنس عربستان سرشانه که سایه گردن و گونه ها

8. The Sahara Desert is arid.
[ترجمه ترگمان]صحرای آفریقا خشک است
[ترجمه گوگل]صحرا صحرا خشک است

9. In this vast Adrar desert, which borders Western Sahara, an inexorable drought governs nature and man.
[ترجمه ترگمان]در این بیابان بزرگ Adrar که هم مرز با صحرای غربی است، خشکسالی شدید بر طبیعت و انسان حاکم است
[ترجمه گوگل]در این بیابان وسیع Adrar، که مرزهای مرز با صحرای غربی است، خشکسالی بی وقفه حاکم بر طبیعت و انسان است

10. Crossing the Sahara was a personal ambition and all the rules were self-made.
[ترجمه ترگمان]عبور از صحرا یک جاه طلبی شخصی بود و تمام قوانین به خود ساخته شده بودند
[ترجمه گوگل]عبور از صحرا یک آرمان شخصی بود و تمام قوانین خود ساخته بودند

11. We're going to travel on camels through the Sahara Desert.
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم از طریق کویر صحرا به راه خود ادامه دهیم
[ترجمه گوگل]ما قصد سفر به شتر ها را از طریق صحرای صحرا

12. Her latest flight of fancy is to go camping in the Sahara desert!
[ترجمه ترگمان]آخرین پرواز رویایی او این است که در صحرا به اردو برود!
[ترجمه گوگل]آخرین پرواز فانتزی این است که در صحرای سحر آمیز به اردو بپردازیم!

13. They lost their way in the shifting sands of the Sahara.
[ترجمه ترگمان]آن ها راه خود را در شن های ساحل صحرا گم کردند
[ترجمه گوگل]آنها راه خود را در ماسه های تغییر دهنده سحر از دست دادند

14. A short-sleeved blue Arrow shirt strained to contain a chest as vast as the Sahara.
[ترجمه ترگمان]یک پیراهن آستین کوتاه آبی کوتاه برای مهار قفسه سینه به بزرگی صحرا کشیده شده بود
[ترجمه گوگل]یک پیراهن فلش آبی کوتاه با آستین کوتاه، حاوی سینه ای به اندازه سحر گسترده است

15. I took my backpack and joined some Egyptian friends for a trek in the Sahara.
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی ام را برداشتم و برای سفری در صحرا به تعدادی از دوستانم ملحق شدم
[ترجمه گوگل]من کوله پشتی خود را گرفتم و برای یک سفر در صحارا به برخی از دوستان مصری پیوستم


کلمات دیگر: