به یک اشاره کفایت کردن، متوجه کنایه شدن
take a hint
به یک اشاره کفایت کردن، متوجه کنایه شدن
انگلیسی به انگلیسی
• understand what is being hinted
جملات نمونه
1. The greatest thing in family life is to take a hint when a hint is intended-and not to take a hint when a hint is not intended.
[ترجمه ترگمان]بیش ترین چیزی که در زندگی خانواده وجود دارد این است که وقتی یک اشاره در نظر گرفته شده اشاره کند - و وقتی اشاره نمی شود اشاره ای بکند
[ترجمه گوگل]بزرگترین کاری که در زندگی خانوادگی انجام می شود این است که هنگام یادآوری یک نکته را یادآوری کنید و نکته نگرفتن نکته را در نظر نگیرید
[ترجمه گوگل]بزرگترین کاری که در زندگی خانوادگی انجام می شود این است که هنگام یادآوری یک نکته را یادآوری کنید و نکته نگرفتن نکته را در نظر نگیرید
2. I thought they'd never go-some people just can't take a hint.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم اونا هیچ وقت نمیرن - بعضی از مردم نمیتونن یه راهنمایی کنن
[ترجمه گوگل]فکر کردم آنها هرگز نمی روند- بعضی از مردم نمی توانند یک اشاره کنند
[ترجمه گوگل]فکر کردم آنها هرگز نمی روند- بعضی از مردم نمی توانند یک اشاره کنند
3. Can't you take a hint and leave me alone?
[ترجمه ترگمان]نمی توانی یک راهنمایی بکنی و مرا تنها بگذاری؟
[ترجمه گوگل]آیا نمیتوانید اشاره کنید و من را تنها بگذارید؟
[ترجمه گوگل]آیا نمیتوانید اشاره کنید و من را تنها بگذارید؟
4. Daphne: Okay. I can take a hint.
[ترجمه ترگمان] باشه میتونم یه راهنمایی بکنم
[ترجمه گوگل]Daphne خوب می توانم اشاره کنم
[ترجمه گوگل]Daphne خوب می توانم اشاره کنم
5. Kim's Note : Sometimes a guy just won't take a hint.
[ترجمه ترگمان]توجه کیم: گاهی اوقات یک فرد هیچ اشاره ای به این موضوع نمی کند
[ترجمه گوگل]نکته کیم گاهی اوقات یک پسر تنها نکته ای را نمی پذیرد
[ترجمه گوگل]نکته کیم گاهی اوقات یک پسر تنها نکته ای را نمی پذیرد
6. "I think I hear the telephone ringing. "—"Okay, I can take a hint. ".
[ترجمه ترگمان]\" فکر می کنم صدای زنگ تلفن را می شنوم \" \" بسیار خوب، می توانم راهنمایی کنم \"
[ترجمه گوگل]'من فکر می کنم زنگ تلفن را می شنوم '- �بله، می توانم اشاره کنم '
[ترجمه گوگل]'من فکر می کنم زنگ تلفن را می شنوم '- �بله، می توانم اشاره کنم '
پیشنهاد کاربران
مطلب را گرفتن، متوجه مطلب شدن، متوجه اشاره شدن، اشارتا/تلویحا فهمیدن
دنبال نخود سیاه رفتن
مطلب رو به صورت غیر مستقیم متوجه شدن.
دو زاریم افتاد
کلمات دیگر: