کلمه جو
صفحه اصلی

salivate


آب دهان فراوان ترشح کردن، بزاق ترشح کردن، بزاق ایجاد کردن، خدو اوردن

انگلیسی به فارسی

بزاق ترشح کردن، بزاق ایجاد کردن، خدو آوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: salivates, salivating, salivated
• : تعریف: to secrete saliva in the mouth.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: salivation (n.)
• : تعریف: to cause to produce excessive saliva.

• produce saliva, secrete saliva into the mouth (esp. in excessive quantities)
if you salivate, you produce a lot of saliva in your mouth, often as a result of seeing or smelling food; a formal word.

جملات نمونه

1. Any dog will salivate when presented with food.
[ترجمه ترگمان]هر سگ وقتی با غذا آشنا می شود بزاق ترشح می کند
[ترجمه گوگل]هر سگ وقتی غذا ارائه می شود بزاق می شود

2. Clinton must salivate just thinking of how great it would be to be able to operate like that.
[ترجمه ترگمان]کلینتون باید فقط به این فکر کند که چقدر می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]کلینتون فقط باید فکر کند که چگونه میتواند چنین کار کند

3. Studio heads in Los Angeles salivate over the thought of China's billion citizens turning into a Hollywood film buffs. There is already great interest in going to the movies in China.
[ترجمه ترگمان]heads Studio در لس آنجلس، بیش از ۳۰ میلیارد شهروند آمریکایی که به فیلم مشتاق فیلم هالیوودی تبدیل شده اند، بزاق ترشح می کند علاقه زیادی به رفتن به سینما در چین وجود دارد
[ترجمه گوگل]کارگردان استودیو در لس آنجلس با توجه به تصور میلیارد شهروندان چین تبدیل به یک فیلمساز هالیوود شده است در حال حاضر علاقه زیادی به رفتن به فیلم ها در چین وجود دارد

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. Jake heard the meowing and immediately began to salivate.
[ترجمه ترگمان]جیک صدای meowing رو شنید و بلافاصله شروع به ترشح کردن کرد
[ترجمه گوگل]جیک شنیده خوک و بلافاصله شروع به بزاق کرد

6. It's one reason why many managers will salivate at a large, established company with growing profits but a shrinking stock price. If the stock keeps falling, they'll just buy more.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که بسیاری از مدیران در یک شرکت بزرگ، با رشد سود و کاهش قیمت سهام، بزاق ترشح خواهند کرد اگر سهام کاهش پیدا کند، آن ها فقط بیشتر می خرند
[ترجمه گوگل]این یکی از دلایلی است که چرا بسیاری از مدیران در یک شرکت بزرگ و ثابت با سود رو به رشد، اما قیمت سهام کاهش می یابد اگر سهام در حال سقوط است، آنها فقط خرید بیشتر

7. Just as Pavlov taught his dogs to salivate at the sound of a bell, you can teach someone to lubricate or become erect at the sight of a whip.
[ترجمه ترگمان]درست همان طور که Pavlov به سگ ها یاد داده بود که صدای زنگ را به صدا در بیاورند، شما می توانید به کسی بیاموزید که به صورت یک شلاق راست و راست قد راست کند
[ترجمه گوگل]همانطور که پاولف سگهای خود را به صدای زنگ به سوزاندن آموزش می داد، می توانید به کسی که روحی شلاق می کند آموزش دهید تا روانش کنید

8. And we salivate each time we hear the beep or vibration of a new text message.
[ترجمه ترگمان]و هر بار که صدای بوق یا ارتعاشات یک پیام متنی جدید را می شنویم، بزاق ترشح می کند
[ترجمه گوگل]و ما هر بار که شنیدن بوق و یا ارتعاش یک پیام متنی جدید می بوسیم

9. Anything but: the tannins causeyou to salivate more, and the more saliva you produce, the sharper yoursense of taste.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی به جز: اثر داروهای tannins که بیشتر ترشح می شود و بزاق بیشتری تولید می کند، تیزتر و تیزتر می شود
[ترجمه گوگل]هرچیزی به جز تانن باعث می شود که بیشتر به بزاق برسد و بیشتر بزاق تولید می کنید، احساس تیزهوشتر از طعم و مزه

10. They don't salivate at the thought of a great steak.
[ترجمه ترگمان]آن ها به فکر یک استیک بزرگ نیستند
[ترجمه گوگل]آنها به فکر استاییک بزرگ نمی افتند

11. It's similar to Pavlov's dogs learning to salivate when the bell rang.
[ترجمه ترگمان]شبیه سگ های پاول اوف است که وقتی زنگ خورد، بزاق ترشح می کنند
[ترجمه گوگل]این شباهت به سگ های پاولوف است که در هنگام زنگ زدن یاد می گیرند تا به بزاق برسند

12. Only if it makes you salivate with desire.
[ترجمه ترگمان]فقط اگه این باعث میشه که تو با میل خودت رو جمع و جور کنی
[ترجمه گوگل]فقط اگر آن را با میل شما می بخشد

13. Game industry executives salivate over Zynga's growth rates.
[ترجمه ترگمان]مجریان صنعت بازی با نرخ رشد Zynga بزاق ترشح می کنند
[ترجمه گوگل]مدیران بازی های بازی بیش از نرخ رشد Zynga است

14. The thought of all that delicious food made me salivate.
[ترجمه ترگمان]فکر همه اون غذاهای خوش مزه منو خیس کرد
[ترجمه گوگل]فکر همه ی آن غذای خوشمزه باعث شد که من بزا کنم

15. Dunn's mouth was open so long that it dried inside and he could not swallow or salivate.
[ترجمه ترگمان]دهان دان به قدری باز بود که در داخل آن خشک شده بود و نمی توانست فرو بخورد
[ترجمه گوگل]دهان دون باز بود تا زمانی که آن را خشک در داخل و او نمی تواند بلع یا بزاق

پیشنهاد کاربران

اصطلاح دهنم آب افتاد

آب از دهن راه گرفتن - ترشح شدن بزاق

Do you see that pizza ?
Yes. I am literally salivating right now


کلمات دیگر: