کلمه جو
صفحه اصلی

wedding party


مجلس عروسی یا عقد کنان

انگلیسی به فارسی

مراسم عروسی


انگلیسی به انگلیسی

• wedding celebration, party to celebrate the marriage of a couple

جملات نمونه

1. Cars drew up to disgorge a wedding party.
[ترجمه ترگمان]ماشین ها به استفراغ کردن یک جشن عروسی بالا رفتند
[ترجمه گوگل]اتومبیل ها را به نقاشی از یک حزب عروسی رها کرد

2. We had a walloping time at Daryl's wedding party.
[ترجمه ترگمان] ما تو جشن عروسی \"دریل\" وقت زیادی داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در زمان عروسی داریل وقت داریوش داشتیم

3. I was asked to a wedding party.
[ترجمه ترگمان]به یه مهمونی عروسی دعوت شدم
[ترجمه گوگل]من به یک عروسی دعوت شدم

4. She was in great form at the wedding party.
[ترجمه ترگمان]او در جشن عروسی شکل بزرگی به خود گرفته بود
[ترجمه گوگل]او در جشن عروسی فرم عالی بود

5. It had been a marvellous wedding party and it was followed by a wedding night that she knew she would never forget.
[ترجمه ترگمان]یک جشن عروسی فوق العاده برگزار شده بود و شب عروسی در پی او بود و او می دانست که او هرگز فراموش نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]این یک جشن عروسی شگفت انگیز بود و شب عروسی دنبال شد که او می دانست که هرگز فراموش نخواهد کرد

6. You don't want all the wedding party to have heard the speech in advance of the wedding.
[ترجمه ترگمان]تو که نمی خوای همه جشن عروسی رو قبل از عروسی بشنوی
[ترجمه گوگل]شما نمیخواهید همه عروسی را قبل از عروسی بشنوید

7. The wedding party was so small she greeted everyone before the ceremony.
[ترجمه ترگمان]جشن عروسی چنان کوچک بود که قبل از مراسم به همه سلام کرد
[ترجمه گوگل]حزب عروسی آنقدر کوچک بود که همه را قبل از مراسم خوش آمد گفت

8. I fear I won't make it to your wedding party.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه من به جشن عروسی شما نمی رسم
[ترجمه گوگل]من از ترس من آن را به حزب عروسی خود را ندارد

9. I saw a wedding party in the lobby of the hotel yesterday.
[ترجمه ترگمان]من دیروز یه مهمونی عروسی تو لابی هتل دیدم
[ترجمه گوگل]دیروز دیدم یک عروسی در لابی هتل

10. They asked me to their wedding party.
[ترجمه ترگمان]اونا از من خواستن که به جشن عروسی شون برسم
[ترجمه گوگل]آنها از من خواستند به عروسی خود مراجعه کنند

11. What role is the bridesmaid playing at the wedding party? Part of the wedding march or just the bridegroom's dancing partner?
[ترجمه ترگمان]ساقدوش عروس چه نقشی در جشن عروسی بازی می کند؟ بخشی از رژه عروسی یا شریک رقص داماد؟
[ترجمه گوگل]نقش برادرزاده در عروسی چیست؟ بخشی از مراسم عروسی یا فقط شریک رقص عروسک؟

12. We invited more than 100 guests for our wedding party.
[ترجمه ترگمان]ما بیش از ۱۰۰ مهمان برای جشن عروسی خود دعوت کردیم
[ترجمه گوگل]ما برای مهمانی عروسی ما بیش از 100 مهمان دعوت کردیم

13. This wedding party invitation has two - pieces of paper, held together by an eyelet brad.
[ترجمه ترگمان]این دعوت جشن عروسی دو تکه کاغذ دارد که توسط یک brad eyelet به هم متصل شده اند
[ترجمه گوگل]این دعوت از عروسی عروسی دو قطعه کاغذ است، که توسط یک چشم براد برگزار می شود

14. I saw her at the wedding party for the first time.
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار او را در جشن عروسی دیدم
[ترجمه گوگل]او برای اولین بار مراسم عروسی را دیدم


کلمات دیگر: