غیرمستقیم
unfashionably
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• in a manner which is not fashionable, unstylishly
جملات نمونه
1. He wears his blonde hair unfashionably long.
[ترجمه ترگمان]موهای بورش را دراز کرده بود
[ترجمه گوگل]او موهای بلوند خود را به طور غیرمستقیم بلند می کند
[ترجمه گوگل]او موهای بلوند خود را به طور غیرمستقیم بلند می کند
2. But Lowe is refreshingly, unfashionably unapologetic.
[ترجمه ترگمان]اما لاو refreshingly و unfashionably غیر عذر خواهی است
[ترجمه گوگل]اما لئو به طرز شگفت انگیزی، غیرمحتویانه و بی ادبانه است
[ترجمه گوگل]اما لئو به طرز شگفت انگیزی، غیرمحتویانه و بی ادبانه است
3. Black thick hair, a little greasy, shaped, unfashionably for these times, in Elvis Presley style.
[ترجمه ترگمان]موهای ضخیم سیاه که اندکی چرب و چرب بود و به شکل الویس پریسلی ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]موهای ضخیم سیاه و سفید، کمی چرب، شکل، غیر قابل تحمل برای این زمان، در سبک الویس پریسلی
[ترجمه گوگل]موهای ضخیم سیاه و سفید، کمی چرب، شکل، غیر قابل تحمل برای این زمان، در سبک الویس پریسلی
4. Professor Pinker (unfashionably) praises United Nations peacekeeping.
[ترجمه ترگمان]پروفسور پینکر (unfashionably)از حفظ صلح سازمان ملل متحد تمجید می کند
[ترجمه گوگل]پروفسور پینکر (غیرمجاز) ستایش سازمان صلح سازمان ملل را ستود
[ترجمه گوگل]پروفسور پینکر (غیرمجاز) ستایش سازمان صلح سازمان ملل را ستود
5. She seemed to make a point of being unfashionably dressed.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که دارد لباس unfashionably می پوشد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید یک نقطه از لباس نامناسب را
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید یک نقطه از لباس نامناسب را
6. This newspaper offers an unfashionably optimistic answer.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه پاسخ خوش بینانه تری می دهد
[ترجمه گوگل]این روزنامه یک پاسخ غریب خوش بینانه را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این روزنامه یک پاسخ غریب خوش بینانه را ارائه می دهد
7. Self-discipline, unfashionably, is vital.
[ترجمه ترگمان]انضباط فردی، unfashionably، حیاتی است
[ترجمه گوگل]خودبسستی، بی معنا، حیاتی است
[ترجمه گوگل]خودبسستی، بی معنا، حیاتی است
8. Proponents of what are inevitably radical solutions must be unfashionably prescriptive.
[ترجمه ترگمان]طرفداران آنچه که به طور اجتناب ناپذیری دارای راه حل های رادیکال هستند باید unfashionably تجویزی باشند
[ترجمه گوگل]طرفداران آنچه که به طور اجتناب ناپذیر راه حل های رادیکال باید unmodically تجویز کند
[ترجمه گوگل]طرفداران آنچه که به طور اجتناب ناپذیر راه حل های رادیکال باید unmodically تجویز کند
9. Instead, my days are complicated, since I am dealing with side effects that are far more bothersome than being unfashionably four-eyed.
[ترجمه ترگمان]به جای آن، روزه ای من پیچیده است، چون من با عوارض جانبی سر و کار دارم که به مراتب آزار دهنده از being چهار چشم است
[ترجمه گوگل]در عوض، روزهای من پیچیده هستند، زیرا من با عوارض جانبی مواجه هستم که بسیار مؤثرتر از غیرمجاز بودن چهار چشم است
[ترجمه گوگل]در عوض، روزهای من پیچیده هستند، زیرا من با عوارض جانبی مواجه هستم که بسیار مؤثرتر از غیرمجاز بودن چهار چشم است
10. But while PC processors remain Intel's biggest moneymaker, the company is often criticized for being unfashionably late (okay, a no-show) to the fast-growing smartphone and tablet market.
[ترجمه ترگمان]اما در حالی که پردازنده های کامپیوترهای شخصی بزرگ ترین moneymaker اینتل هستند، اغلب این شرکت بخاطر being دیر (خوب، یک نمایش خیر)به گوشی های هوشمند در حال رشد و بازار تبلت مورد انتقاد قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]اما در حالی که پردازنده های PC باقی می ماند بزرگترین سازنده اینتل است، این شرکت اغلب به دلیل غیرواقع بودن دیر یا زود (به خوبی، بدون نمایش) به بازار گوشی های هوشمند و تبلت که سریع رشد می کنند انتقاد می شود
[ترجمه گوگل]اما در حالی که پردازنده های PC باقی می ماند بزرگترین سازنده اینتل است، این شرکت اغلب به دلیل غیرواقع بودن دیر یا زود (به خوبی، بدون نمایش) به بازار گوشی های هوشمند و تبلت که سریع رشد می کنند انتقاد می شود
کلمات دیگر: