کلمه جو
صفحه اصلی

unenlightened

انگلیسی به فارسی

بی نظیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of enlightened.

• not enlightened

جملات نمونه

1. The Chinese civilization based on the extremely unenlightened level of productivity, science and culture inevitably bears the character of being precocial.
[ترجمه ترگمان]تمدن چین مبتنی بر سطح بسیار بالای بهره وری، علم و فرهنگ به ناچار دارای ویژگی of بودن است
[ترجمه گوگل]تمدن چینی بر مبنای سطح بی نظیری از بهره وری، علم و فرهنگ، به وضوح ویژگی شخصیت پیشوایی دارد

2. In contrast, some unenlightened free-thinkers are not enthusiastic to learn and think deeply enough, who thus generalise and trivialise others' belief and thought systems.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، برخی از اندیشمندان آزاد unenlightened مشتاق یادگیری و تفکر عمیق به اندازه کافی نیستند، که در نتیجه به سیستم های باور و تفکر دیگران generalise و trivialise می کنند
[ترجمه گوگل]در مقابل، برخی از متفکران آزاد فکری مشتاق به یادگیری نیستند و به اندازه کافی فکر می کنند که به این ترتیب سیستم عقیده و اندیشه های دیگران را تعمیم می دهند و بی نظیر می شوند

3. Unenlightened and undirected, I can do so little.
[ترجمه ترگمان] unenlightened و undirected، من می تونم این کار رو بکنم
[ترجمه گوگل]غیر قابل تصور و غیر مستقیم، من می توانم کمی انجام دهم

4. The traditional libraries in China were unenlightened and just opened for few people.
[ترجمه ترگمان]کتابخانه های سنتی در چین unenlightened و برای چند نفر افتتاح شده اند
[ترجمه گوگل]کتابخانه های سنتی چین فریب خورده اند و فقط برای چند نفر افتاده اند

5. IMMIGRANT, n. An unenlightened person who thinks one country better than another.
[ترجمه ترگمان]immigrant، نه کسی که فکر می کند یک کشور بهتر از دیگری است
[ترجمه گوگل]IMMIGRANT، n یک فرد نابینا که یک کشور را بهتر از دیگران می داند

6. Asked what he thought about the elimination of narcissistic personality disorder, he said it showed how "unenlightened" the personality disorders committee is.
[ترجمه ترگمان]او در پاسخ به سوالی که در مورد حذف اختلال شخصیت خودشیفته داشت، گفت که نشان داد که چگونه \"unenlightened\" کمیته اختلالات شخصیتی است
[ترجمه گوگل]او در پاسخ به اینکه چه چیزی در مورد از بین بردن اختلال شخصیت نارسیسانه فکر کرده است، گفت: این نشان داد که کمیته اختلالات شخصیتی غیرقابل روشن است

7. They'll only abuse us for being unenlightened.
[ترجمه sara] آنها صرفا به خاطر ناآگاه بودنمان از ما سوء استفاده خواهند کرد.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط به خاطر being از ما سو استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آنها فقط از ما برای بدرفتاری استفاده می کنند

8. Unfortunately, the politicians'self - interest is unenlightened and myopic.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، منافع خود سیاستمداران unenlightened و نزدیک بین است
[ترجمه گوگل]متاسفانه، منافع سیاستمداران غیرقابل پیش بینی و نزدیک است

9. Some religions shun the cards, and the scientific establishment condemns them as symbols of unreason, a holdover from an unenlightened past.
[ترجمه ترگمان]برخی از مذاهب از این کارت ها اجتناب می کنند، و موسسه علمی آن ها را به عنوان نماد of، a از گذشته unenlightened محکوم می کند
[ترجمه گوگل]بعضی از ادیان کارت ها را خاموش می کنند و ساختمان های علمی آنها را به عنوان نمادهای بی اعتمادی محکوم می کنند، که از گذشته ای غیرقابل پیش بینی است

10. There 5 s even an Erotic museum for the unenlightened or the curious among you.
[ترجمه ترگمان]حتی یک موزه جنسی برای the یا the در میان شما وجود دارد
[ترجمه گوگل]وجود دارد 5 حتی یک موزیک وابسته به عشق شهوانی برای غیر قابل تشخیص و یا کنجکاو در میان شما

11. Thus Jewish economic roomage is almost closed, they have tomigrate to relatively unenlightened Eastern European.
[ترجمه ترگمان]از این رو roomage اقتصادی یهودی تقریبا بسته شده است، آن ها tomigrate به اروپای شرقی نسبتا unenlightened دارند
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، تقاضای اقتصادی یهودیان تقریبا بسته است، آنها نسبت به شرق اروپا نسبتا غیرقابل پیش بینی دارند

12. The thought of some old men is still old-fashioned and unenlightened.
[ترجمه ترگمان]فکر بعضی از آدم های پیر هنوز قدیمی و قدیمی است
[ترجمه گوگل]فکر برخی از مردان قدیمی هنوز قدیمی و غیرقابل تصور است

پیشنهاد کاربران

تاریک بین

نا آگاه


کلمات دیگر: