کلمه جو
صفحه اصلی

vital force


نیروی حیات، زیست نیرو

انگلیسی به فارسی

نیروی حیات، زیست نیرو


رجوع شود به: vital principle) elan vital هم می‌گویند)


نیروی حیاتی


انگلیسی به انگلیسی

• force of life, life force

مترادف و متضاد

hypothetical force


Synonyms: animating force, elan vital, force of life, life force, living force, soul, spirit, vis vitae, vis vitalis, vital energy, vitality, vital principle


جملات نمونه

1. Parks in spring are filled with the vital force of floral fragrance, and singing birds.
[ترجمه ترگمان]پارک های در بهار با نیروی حیاتی رایحه گل و پرندگان آواز پر می شوند
[ترجمه گوگل]پارک ها بهار با نیروی حیاتی عطر گل ها و آواز پرندگان پر شده اند

2. Tourism: a vital force for world peace.
[ترجمه ترگمان]گردشگری: یک نیروی حیاتی برای صلح جهانی
[ترجمه گوگل]گردشگری یک نیروی حیاتی برای صلح جهانی است

3. And thought is the vital force behind all this change.
[ترجمه ترگمان]و فکر کردن نیروی حیاتی در پشت این تغییر است
[ترجمه گوگل]و فکر می کند نیروی حیاتی پشت این همه تغییر است

4. Naturopathy: a system of medicine involving different natural methods which help to stimulate the body's vital force.
[ترجمه ترگمان]درمان های طبیعی: یک سیستم پزشکی شامل روش های طبیعی مختلفی که به تحریک نیروی حیاتی بدن کمک می کند
[ترجمه گوگل]Naturopathy یک سیستم پزشکی است که متشکل از روش های طبیعی مختلف است که به تحریک نیروی حیاتی بدن کمک می کند

5. Plasma technology is an abnormal instrumentality for chemical engineering and brings new vital force.
[ترجمه ترگمان]فن آوری پلاسما یک ابزار غیر عادی برای مهندسی شیمی است و نیروی حیاتی جدیدی را به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]تکنولوژی پلاسما ابزار غیر طبیعی برای مهندسی شیمی است و نیروی حیاتی جدید را به ارمغان می آورد

6. Innovation is the soul of a nation, the unexhausted power of the development of a nation and the headspring of the vital force of a party.
[ترجمه ترگمان]نوآوری روح ملتی است، قدرت unexhausted توسعه یک ملت و the نیروی حیاتی یک حزب
[ترجمه گوگل]نوآوری روح یک ملت است، قدرت بی پایان توسعه یک ملت و رهبری نیروی حیاتی حزب

7. About the band, the new generation of Chinese music in a vital force in the market.
[ترجمه ترگمان]در مورد گروه، نسل جدید موسیقی چین در یک نیروی حیاتی در بازار
[ترجمه گوگل]درباره گروه، نسل جدید موسیقی چینی در یک نیروی حیاتی در بازار است

8. After paving bricks on the whole outer walls, it brings the building curvaceous beauty. plane tridimensional effect, which makes the building full of vital force.
[ترجمه ترگمان]بعد از فرش کردن روی دیواره ای بیرونی، ساختمان زیبایی را به وجود می آورد تاثیر گذاری هواپیما، که ساختمان را پر از نیروی حیاتی می سازد
[ترجمه گوگل]پس از سنگ فرش آجر در تمام دیوارهای بیرونی، زیبایی پیچیده ساختمان را به ارمغان می آورد اثر سه بعدی هواپیما، که ساختمان را پر از نیروی حیاتی می کند

9. Lastly, we should establish the effective inspiriting and inhibiting system, which could mobilize the enthusiasm and active the vital force and energy of the enterprises.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما باید سیستم inspiriting و بازدارنده موثر را ایجاد کنیم که می تواند شور و شوق و نیروی حیاتی و انرژی شرکت ها را بسیج کند
[ترجمه گوگل]در نهایت، ما باید یک سیستم الهام بخش و مهارتی ایجاد کنیم که می تواند شور و شوق را بسیج کند و نیروی حیاتی و انرژی شرکت ها را فعال کند


کلمات دیگر: