1. Even one counterexample would give us a pretext to bring the rogue in for questioning.
[ترجمه ترگمان]حتی یک نفر هم به ما بهانه ای می ده تا یاغی رو برای بازجویی بیاره
[ترجمه گوگل]حتی یک مثال نمونه به ما می دهد بهانه ای برای سوء استفاده از سرکش
2. This will exclude the counter-examples, but it will also make knowledge a rare phenomenon at best.
[ترجمه ترگمان]این کار مثال های مقابله را حذف خواهد کرد، اما در بهترین حالت یک پدیده نادر را ایجاد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این نمونه های مخالف را کنار می گذارد، اما در عین حال دانش نیز پدیده ای نادر است
3. It needs support from an explanation, in terms of the conditional theory, of how there can be such counter-examples.
[ترجمه ترگمان]این نیاز به حمایت از یک توضیح، از نظر تیوری مشروط، از اینکه چگونه می تواند چنین نمونه هایی وجود داشته باشد، نیاز دارد
[ترجمه گوگل]از نظر توضیحی، از لحاظ نظریه شرطی، از این که چگونه چنین نمونه های متقابل وجود دارد، حمایت می کند
4. An initial diagnosis of the Gettier counter-examples may be that it is just luck that Henry's justified belief is true.
[ترجمه ترگمان]تشخیص اولیه نمونه های شمارنده Gettier ممکن است این باشد که این تنها شانس است که اعتقاد راسخ هنری درست است
[ترجمه گوگل]یک تشخیص اولیه از counter examples مثالهای گتیه ممکن است به این معنا باشد که اعتقاد موجه هنری درست است
5. Certainly, it is not a counterexample of a solution for colliding waves without singularity.
[ترجمه ترگمان]قطعا، این یک مثال نقض یک راه حل برای برخورد امواج بدون نقطه تکین خود نیست
[ترجمه گوگل]بدیهی است، این یک مثال مخفی از یک راه حل برای برخورد امواج بدون تکینگی نیست
6. Recognising this paradox lends weight to the patriarchy thesis, explaining away many apparent counter-examples.
[ترجمه ترگمان]با تشخیص این پارادوکس، وزن خود را به مساله پدرسالاری، توضیح می دهد و بسیاری از نمونه های بارز مقابله را توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]شناختن این پارادوکس به تدریس پدرسالاری می پردازد و بسیاری از نمونه های ظاهری آن را توضیح می دهد
7. In a sense this program is a counterexample, in that it is never useful as a filter.
[ترجمه ترگمان]به این معنی که این برنامه یک مثال نقض است، که هرگز به عنوان یک فیلتر مفید نیست
[ترجمه گوگل]به طور معنی داری این برنامه نمونه ای است که در آن فیلتر هرگز مفید نیست
8. There exists a counterexample showing that a compact topological space is not necessarily a sequentially compact space.
[ترجمه ترگمان]یک مثال نقض وجود دارد که نشان می دهد یک فضای توپولوژیکی فشرده لزوما یک فضای متراکم زنجیره ای نیست
[ترجمه گوگل]یک مثال نمونه وجود دارد که نشان می دهد فضای توپولوژیک جمع و جور لزوما یک فضای فشرده به طور متوالی نیست
9. By a counterexample, it is illustrated that a valuation on a module need not be prolongable on an extension module.
[ترجمه ترگمان]با یک مثال نقض، نشان داده می شود که یک ارزیابی روی یک ماژول نباید بر روی یک ماژول تمدید گنجانده شود
[ترجمه گوگل]با یک نمونه دیگر، نشان داده شده است که ارزیابی یک ماژول در یک ماژول فرمت طولانی نبوده است
10. It's not really a counterexample to the personality theory.
[ترجمه ترگمان]این واقعا یک مثال از نظریه شخصیت نیست
[ترجمه گوگل]این واقعا نمونه ای از تئوری شخصیت نیست
11. This is the counterexample set of the two arguments I gave you.
[ترجمه ترگمان]این مثال نقض دو آرگومان است که من به شما دادم
[ترجمه گوگل]این مجموعه متشکل از دو استدلال است که به شما دادم
12. Next, a waveform derived from the counterexample is generated, and the user debugs the failure.
[ترجمه ترگمان]بعد، شکل موج ناشی از مثال نقض ایجاد شده، و کاربر شکست را خنثی می کند
[ترجمه گوگل]بعد، یک شکل موج از counterexam مشتق شده تولید می شود و کاربر ناتوانی را اشکال می دهد
13. Finally, a counterexample is presented to illustrate the conclusion.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، یک مثال نقض برای نشان دادن نتیجه گیری ارائه شده است
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک مثال نمونه برای نشان دادن نتیجه گیری ارائه شده است
14. Is software a counterexample?
[ترجمه ترگمان]آیا نرم افزار یک مثال نقض است؟
[ترجمه گوگل]آیا یک نرم افزار ضد نمونه است؟