(حقوق و دادگستری) قاضی کل، (امریکا) رئیس دادگاه (که چندین قاضی تحت نظر او کار می کنند)، قاضی اعظم، قاضی القضات، رئیس دادگاه
chief justice
(حقوق و دادگستری) قاضی کل، (امریکا) رئیس دادگاه (که چندین قاضی تحت نظر او کار می کنند)، قاضی اعظم، قاضی القضات، رئیس دادگاه
انگلیسی به فارسی
(عامیانه) رئیس دادگاه، قاضی اعظم، قاضیالقضات
قاضی ارشد، قاضی القضات، قاضی اعظم
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the judge presiding over a high court that has other judges.
• (2) تعریف: (cap.) the presiding judge of the United States Supreme Court.
• president of the supreme court, judge which stands at the head of the supreme court and the entire judicial system
a chief justice is the head judge of a court, especially a supreme court.
a chief justice is the head judge of a court, especially a supreme court.
جملات نمونه
1. The Chief Justice gave his judgement the week before.
[ترجمه ترگمان]قاضی ارشد هفته گذشته حکم خود را صادر کرد
[ترجمه گوگل]قاضی ارشد هفته قبل قضاوت کرد
[ترجمه گوگل]قاضی ارشد هفته قبل قضاوت کرد
2. Then you will tell your master and Chief Justice Fortescue that we have important matters to relate, matters affecting the crown.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن شما به کارفرمای خود و رئیس Justice Fortescue خواهید گفت که موضوعات مهمی در ارتباط با این موضوع داریم که بر تاج تاثیرگذار است
[ترجمه گوگل]سپس شما به کارشناسی ارشد و قوۀ قضایی Fortescue میگویید که مسائل مهمی برای ارتباط دارد، مسائل مربوط به تاج و تخت
[ترجمه گوگل]سپس شما به کارشناسی ارشد و قوۀ قضایی Fortescue میگویید که مسائل مهمی برای ارتباط دارد، مسائل مربوط به تاج و تخت
3. The Court, in a unanimous opinion by Chief Justice Chase, acquiesced.
[ترجمه ترگمان]دادگاه با یک نظر موافق رئیس دادگستری، این پیشنهاد را پذیرفت
[ترجمه گوگل]دادگاه، به موجب یک نظرسنجی توسط رئیس دادگستری، موافقت کرد
[ترجمه گوگل]دادگاه، به موجب یک نظرسنجی توسط رئیس دادگستری، موافقت کرد
4. Chief Justice Fortescue slid in like a spider, scuttling across to sit next to the Duke.
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگستری همچون عنکبوتی لغزید و به طرف دوک آمد
[ترجمه گوگل]قاضی Fortescue قاضی مانند یک عنکبوت اسلحه کشید و در کنار دوک نشسته بود
[ترجمه گوگل]قاضی Fortescue قاضی مانند یک عنکبوت اسلحه کشید و در کنار دوک نشسته بود
5. Ten years later he became its chief justice.
[ترجمه ترگمان]ده سال بعد او رئیس دادگاه شد
[ترجمه گوگل]ده سال بعد به عدالت رسیده است
[ترجمه گوگل]ده سال بعد به عدالت رسیده است
6. The chief justice of the King's Bench pronounced the verdict.
[ترجمه ترگمان]قاضی ارشد دادگاه سلطنتی این حکم را صادر کرد
[ترجمه گوگل]قاضی ارشد دادگاه پادشاه این حکم را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]قاضی ارشد دادگاه پادشاه این حکم را اعلام کرد
7. He became chief justice of the circuit for the 1288 Dorset eyre.
[ترجمه ترگمان]او رئیس مدار مجتمع for دورست eyre شد
[ترجمه گوگل]او عضوی اصلی برای مدار 1288 Dorset eyre بود
[ترجمه گوگل]او عضوی اصلی برای مدار 1288 Dorset eyre بود
8. Those who refused, including the chief justice, lost their jobs.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که امتناع کردند، از جمله قاضی ارشد، کارشان را از دست دادند
[ترجمه گوگل]کسانی که از جمله دادگستری رد کردند، مشاغل خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل]کسانی که از جمله دادگستری رد کردند، مشاغل خود را از دست دادند
9. Wasn't it Lord Chief Justice Hewitt who first made this remark in 1967 when justice minister?
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶۷ که وزیر دادگستری این تذکر را در سال ۱۹۶۷ بر زبان آورد این بود؟
[ترجمه گوگل]آیا این پروردگار رئیس دادگستری هیتیت بود که اولین بار در سال 1967، زمانی که وزیر دادگستری، این سخنان را انجام داد؟
[ترجمه گوگل]آیا این پروردگار رئیس دادگستری هیتیت بود که اولین بار در سال 1967، زمانی که وزیر دادگستری، این سخنان را انجام داد؟
10. The President acts in consultation with the Chief Justice in making four appointments who have to be former judges.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در مشورت با قاضی ارشد در ساخت چهار قرار ملاقات که باید قضات سابق باشد، عمل می کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با مشورت با رئیس قوه قضاییه در چهار قرار ملاقات قرار می گیرد که باید قضات سابق باشند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با مشورت با رئیس قوه قضاییه در چهار قرار ملاقات قرار می گیرد که باید قضات سابق باشند
11. The senior judge in question is former chief justice Eusoff Chin, who ran the judiciary throughout the Anwar trial.
[ترجمه ترگمان]قاضی ارشد در این مورد قاضی ارشد سابق Eusoff چین است که قوه قضائیه در سراسر دادگاه انور را اداره می کند
[ترجمه گوگل]قاضی ارشد در این مورد، ایزوف چین، معاون رئیس جمهور سابق است که قوه قضائیه را در سراسر محاکمه انور اداره می کند
[ترجمه گوگل]قاضی ارشد در این مورد، ایزوف چین، معاون رئیس جمهور سابق است که قوه قضائیه را در سراسر محاکمه انور اداره می کند
12. Chief Justice Fortescue believes that we have spent enough public money and time in the pursuit of what he calls will-o'-the-wisps.
[ترجمه ترگمان]فلورین فورتسکیو بر این باور است که ما پول و زمان کافی به اندازه کافی صرف پی گیری آنچه که او فراخوانی می کند صرف می کنیم
[ترجمه گوگل]قاضی Fortescue قاضی معتقد است که ما صرف پول و زمان کافی در جهت دستیابی به آنچه که او میخواهیم انجام می دهیم
[ترجمه گوگل]قاضی Fortescue قاضی معتقد است که ما صرف پول و زمان کافی در جهت دستیابی به آنچه که او میخواهیم انجام می دهیم
13. Rehnquist is the Chief Justice of the Supreme Court.
[ترجمه ترگمان]Rehnquist رئیس دیوان عالی دیوان عالی است
[ترجمه گوگل]رنهکیست رئیس دادگستری دیوان عالی کشور است
[ترجمه گوگل]رنهکیست رئیس دادگستری دیوان عالی کشور است
14. This was the chief justice of the state supreme court!
[ترجمه ترگمان]این رئیس دادگاه عالی دولت بود!
[ترجمه گوگل]این عدۀ عالی دادگاه عالی کشور بود!
[ترجمه گوگل]این عدۀ عالی دادگاه عالی کشور بود!
15. But the chief justice saved them the effort by ordering that the bond forfeitures be vacated.
[ترجمه ترگمان]اما قاضی ارشد این تلاش را با صدور دستور تخلیه این اوراق قرضه به پایان رساند
[ترجمه گوگل]اما قاضی ارشد آنها را با تلاش برای تخفیف مجدد وثیقه ها، نجات داد
[ترجمه گوگل]اما قاضی ارشد آنها را با تلاش برای تخفیف مجدد وثیقه ها، نجات داد
کلمات دیگر: