کلمه جو
صفحه اصلی

for luck

انگلیسی به انگلیسی

• for good fortune, for good luck

جملات نمونه

1. There's two spoonsful of sugar, and one for luck.
[ترجمه ترگمان]دوتا شکر دیگه هم هست و یکی هم برای خوش شانسی
[ترجمه گوگل]دو قاشق چایخوری و یکی برای شانس وجود دارد

2. I always carry it with me, just for luck.
[ترجمه ترگمان]همیشه با خودم حملش می کنم، فقط برای خوش شانسی
[ترجمه گوگل]من همیشه آن را با من حمل می کنم، فقط برای شانس

3. She crossed her fingers for luck.
[ترجمه ترگمان]دستش را به سوی بخت و اقبال بلند کرد
[ترجمه گوگل]او برای شانس از انگشتانش عبور کرد

4. Actors powder with their left hands for luck.
[ترجمه ترگمان]پودر Actors با دست چپش شانس میاره
[ترجمه گوگل]پودر بازیگران با دست چپ خود را برای شانس

5. Take something blue. It's for luck.
[ترجمه ترگمان]یه چیز آبی بزن برای خوش شانسی
[ترجمه گوگل]نگاهی به چیزی آبی برای شانس است

6. I hit him once more for luck.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر به او ضربه زدم
[ترجمه گوگل]من او را یک بار دیگر برای شانس آوردم

7. I always carry one for luck.
[ترجمه ترگمان] همیشه یکی واسه خوش شانسی میارم
[ترجمه گوگل]من همیشه شانس دارم

8. An extra teaspoonful for luck could well be disaster.
[ترجمه ترگمان]شانس بیشتری برای بخت و اقبال به او دست داده بود
[ترجمه گوگل]یک قاشق غذاخوری اضافی برای شانس میتواند فاجعه باشد

9. Now he gave it one last violent shake for luck.
[ترجمه ترگمان]حالا او آخرین shake را برای خوش شانسی به آن داد
[ترجمه گوگل]حالا او برای آخرین شکستن آخرین لرزش خشونت آمیز را به آن داد

10. You're supposed to touch the cross for luck; we fell on it to make doubly sure of ours.
[ترجمه ترگمان]تو قرار بود به خاطر خوش شانسی به صلیب دست بزنی؛ ما روی آن سقوط کردیم تا دو برابر مطمئن شویم
[ترجمه گوگل]شما باید صلیب را برای شانس لمس کنید؛ ما بر آن افتادیم تا دو برابر از ما مطمئن شویم

11. John always carried a rabbit's foot for luck.
[ترجمه ترگمان]جان همیشه پای خرگوش را برای بخت و اقبال حمل می کرد
[ترجمه گوگل]جان همیشه یک پا خرگوش را برای شانس آورد

12. I gave him one for luck on the back of his neck.
[ترجمه ترگمان]من یکی برای شانس پشت گردنش بهش دادم
[ترجمه گوگل]من او را برای شانس در پشت گردن او گذاشتم

13. One for luck, and farewell.
[ترجمه ترگمان]یکی برای خوش شانسی و بدرود
[ترجمه گوگل]یکی برای شانس، و خداحافظ

14. They briefly immerse the new ones, for luck.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای مدت کوتاهی، لباس های جدید را برای شانس فرو بردند
[ترجمه گوگل]آنها به طور مختصر، جدید را برای موفقیت شگفت زده می کنند


کلمات دیگر: