کلمه جو
صفحه اصلی

for short


به طور خلاصه، به صورت مخفف

انگلیسی به فارسی

برای کوتاه مدت


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: as a shorter form.

- We call her Liza for short.
[ترجمه ترگمان] ما بهش میگیم \"لایزا\" کوتاهه
[ترجمه گوگل] ما لیزا را کوتاه می نامیم

• for the sake of brevity, as a nickname

جملات نمونه

1. For short, do not remember every detail, every mood.
[ترجمه ترگمان]خلاصه، همه جزئیات را به یاد نداشته باشید
[ترجمه گوگل]برای کوتاه، هر جزئیات، هر خلق و خو را به یاد داشته باشید

2. Don't use the car for short journeys.
[ترجمه ترگمان]از ماشین برای سفره ای کوتاه استفاده نکنید
[ترجمه گوگل]از ماشین برای سفرهای کوتاه استفاده نکنید

3. He's only away for short periods, a week at the longest.
[ترجمه ترگمان]او فقط برای یک دوره کوتاه، یک هفته در طولانی ترین مدت، دور است
[ترجمه گوگل]او فقط برای دوره های کوتاه مدت، یک هفته طولانی ترین است

4. Her name is 'Frances', or 'Fran' for short.
[ترجمه ترگمان]\"اسمش\" فرانسیس \"یا\" فرن
[ترجمه گوگل]نام او 'فرانسیس' یا 'فران' است

5. My name is Alexander, Al for short.
[ترجمه ترگمان]اسم من الکساندر است، آل
[ترجمه گوگل]نام من اسکندر، آل است

6. Her name's Josephine, or Jo for short.
[ترجمه ترگمان]اسمش ژوزف ین است، یا جو را برای کوتاه کردن
[ترجمه گوگل]اسمش ژوزفین است یا Jo برای کوتاه است

7. For short stories, there is a maximum length of 500 words.
[ترجمه ترگمان]برای داستان های کوتاه، حداکثر طول ۵۰۰ کلمه وجود دارد
[ترجمه گوگل]برای داستان کوتاه، حداکثر 500 کلمه وجود دارد

8. The problem for short people was to see them over all the people standing in front in the gallery.
[ترجمه ترگمان]مشکل مردم کوتاه این بود که همه کسانی را که جلوی در گالری ایستاده بودند ببینند
[ترجمه گوگل]مشکل برای افراد کوتاه این بود که آنها را بر روی تمام افرادی که در جلوی گالری قرار دارند، ببینند

9. For short exploratory missions of a few days, it is clearly most expedient to carry along the requisite supplies from Earth.
[ترجمه ترگمان]برای ماموریت های اکتشافی کوتاه چند روز، به وضوح لازم است که تدارکات لازم را از زمین به همراه داشته باشیم
[ترجمه گوگل]برای مأموریت های کوتاه مدت تحقیقاتی چند روزه، به نظر می رسد که بیشترین هدف برای حمل مواد لازم از زمین است

10. The idea was to use her for short patrols inshore and around the large estuaries and harbours of the south Coast.
[ترجمه ترگمان]ایده این بود که از او برای گشت زنی کوتاه در ساحل و اطراف the بزرگ و بندرگاه های ساحلی استفاده کند
[ترجمه گوگل]ایده این بود که او را برای گشت های کوتاه در ساحل و اطراف رودخانه های بزرگ و بندر های ساحل جنوبی استفاده کنند

11. They were certainly striking a blow for short people.
[ترجمه ترگمان]آن ها مطمئنا برای افراد کوتاهی ضربه می زدند
[ترجمه گوگل]آنها مطمئنا ضربه ای برای مردم کوتاه بود

12. Endoscopic dilatation is safe and effective for short and long term relief of dysphagia in patients with corrosive oesophageal strictures.
[ترجمه ترگمان]endoscopic dilatation برای تسکین کوتاه مدت و طولانی مدت of در بیماران با strictures oesophageal خورنده، ایمن و موثر است
[ترجمه گوگل]انسداد آندوسکوپی ایمن و موثر برای تسکین کوتاه مدت و بلند مدت دیسفاژی در بیماران مبتلا به استرادیوژی خوراکی خورنده است

13. The goal is to run faster for short distances and then gradually extend the distance.
[ترجمه ترگمان]هدف این است که برای فواصل کوتاه سریع تر بدود و سپس به تدریج فاصله را گسترش دهد
[ترجمه گوگل]هدف این است که سریعتر برای فاصله های کوتاه اجرا شود و سپس به تدریج فاصله را گسترش دهید

14. The essential fatty acids, or EFAs for short, are all polyunsaturated fatty acids, also known as PUFAs.
[ترجمه ترگمان]اسیده ای چرب ضروری یا EFAs برای کوتاه، اسیده ای چرب اشباع نشده هستند که به عنوان PUFAs شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]اسید های چرب ضروری یا EFA برای کوتاه کردن، همه اسیدهای چرب اشباع نشده هستند که همچنین به عنوان PUFA شناخته می شوند

15. One has been designed for short take-off and vertical landing aircraft and the other for conventional planes.
[ترجمه ترگمان]یکی برای پروازهای کوتاه و فرود عمودی و دیگری برای هواپیماهای معمولی طراحی شده است
[ترجمه گوگل]یکی برای هواپیماهای کوتاه پرواز و عمودی فرود و دیگری برای هواپیماهای معمولی طراحی شده است

پیشنهاد کاربران

مخفف، کوتاه شده
بیشتر اوقات براس اسم چیزی ( فرد، رستوران و. . . . )
. my name is Alexander, but you can call me Alex for short


کلمات دیگر: