دنیس دیدرو (فیلسوف فرانسوی)
diderot
دنیس دیدرو (فیلسوف فرانسوی)
انگلیسی به فارسی
دنیس دیدرو (فیلسوف فرانسوی)
دیادر
انگلیسی به انگلیسی
• family name; denis diderot (1713-1784), french writer and philosopher (editor of the french "encyclopedie")
جملات نمونه
1. Writers such as Voltaire and Diderot were chipping away at the foundations of society.
[ترجمه ترگمان]نویسندگانی چون ول تر و دیدرو بنیان جامعه را تکه تکه می کردند
[ترجمه گوگل]نویسندگان مانند ولتر و دیدرو در پایه های جامعه شکست خوردند
[ترجمه گوگل]نویسندگان مانند ولتر و دیدرو در پایه های جامعه شکست خوردند
2. All the same, despite his intelligence and charm, Diderot is perhaps less interesting in himself than as a symptom and influence.
[ترجمه ترگمان]با وجود هوش و افسون او، دیدرو شاید در خود کم تر جالب باشد تا یک نشانه و نفوذ
[ترجمه گوگل]همه اینها، علیرغم هوش و عظمتش، دیدرو شاید کمتر از خود به عنوان یک علامت و نفوذ باشد
[ترجمه گوگل]همه اینها، علیرغم هوش و عظمتش، دیدرو شاید کمتر از خود به عنوان یک علامت و نفوذ باشد
3. Since Composite was otherwise restricted to fairgrounds, Diderot was telling us something of his opinion of politicians.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که در غیر این صورت، دیدرو محدود به fairgrounds بود، دیدرو مطلبی راجع به سیاست مداران به ما می گفت
[ترجمه گوگل]از آنجا که کامپوزیت در غیر این صورت به نمایشگاه محدود شده بود، دیدرو به ما چیزی از نظر او درباره سیاستمداران داد
[ترجمه گوگل]از آنجا که کامپوزیت در غیر این صورت به نمایشگاه محدود شده بود، دیدرو به ما چیزی از نظر او درباره سیاستمداران داد
4. Diderot endured imprisonment in the Chateau of Vincennes, and was threatened with the Bastille.
[ترجمه ترگمان]دیدرو در شاتو دو ونسن زندانی شد و با باستیل تهدید شد
[ترجمه گوگل]دیادر در زندان وینسنس زندانی شد و با باستیل تهدید شد
[ترجمه گوگل]دیادر در زندان وینسنس زندانی شد و با باستیل تهدید شد
5. The encyclopedists, Diderot at their head; the physiocrates, Turgot at their head; the philosophers, Voltaire at their head; the Utopians, Rousseau at their head,--these are four sacred legions.
[ترجمه ترگمان]The، دیدرو در راس آن ها؛ فیلسوفان، ول تر و ول تر در راس آن ها بودند؛ اهالی یوتوپیا، روسو را در راس خود داشتند؛ اینها چهار لژیون مقدس هستند
[ترجمه گوگل]دایره کارشناسان، دیدرو در سرشان؛ فیزیوکراتها، Turgot در سرشان؛ فیلسوفان، ولتر در سرشان؛ Utopians، روسو در سر خود - این چهار لژیون مقدس است
[ترجمه گوگل]دایره کارشناسان، دیدرو در سرشان؛ فیزیوکراتها، Turgot در سرشان؛ فیلسوفان، ولتر در سرشان؛ Utopians، روسو در سر خود - این چهار لژیون مقدس است
6. Diderot, the patron of vast collaborations around a great, hugely ambitious goal, would be proud.
[ترجمه ترگمان]دیدرو، که حامی هم کاری های وسیع حول یک هدف بزرگ و بلند پروازانه است، به آن افتخار می کند
[ترجمه گوگل]دیادر، مدافع همکاری های گسترده در سراسر یک هدف عالی و بسیار بلند پروازانه، افتخار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دیادر، مدافع همکاری های گسترده در سراسر یک هدف عالی و بسیار بلند پروازانه، افتخار خواهد کرد
7. I hate Diderot, he is an ideologist, a declaimer, and a revolutionist, a believer in God at bottom, and more bigoted than Voltaire.
[ترجمه ترگمان]من از دیدرو متنفرم، او یک ideologist، یک declaimer، و یک انقلابی، معتقد به خدا در پایین، و more از ول تر است
[ترجمه گوگل]من متنفر از دیادر هستم، او ایدئولوژیست، حکمفرما و انقلابی است، معتقد به خدا در پایین است، و بیشتر فانی از ولتر
[ترجمه گوگل]من متنفر از دیادر هستم، او ایدئولوژیست، حکمفرما و انقلابی است، معتقد به خدا در پایین است، و بیشتر فانی از ولتر
8. Denis Diderot, Excerpts from Supplement to the Voyage of Bougainville, in Jacob, The Enlightenment, 160 - 76 .
[ترجمه ترگمان]دنیس دیدرو، Excerpts از ضمیمه به سفر of، در یعقوب، نهضت روشن گری، ۱۶۰ - ۷۶
[ترجمه گوگل]دنیس دیادر، استخراج از مکمل سفر به Bougainville، در یعقوب، روشنگری، 160 - 76
[ترجمه گوگل]دنیس دیادر، استخراج از مکمل سفر به Bougainville، در یعقوب، روشنگری، 160 - 76
9. Diderot only kind of humility, as the lack of fighting spirit, as the defensive.
[ترجمه ترگمان]دیدرو نه تنها نوعی فروتنی بلکه عدم روحیه مبارزه را به عنوان دفاع از خود نشان می دهد
[ترجمه گوگل]دیادر فقط نوع فروتنی، به عنوان فقدان روح مبارزه، به عنوان دفاعی
[ترجمه گوگل]دیادر فقط نوع فروتنی، به عنوان فقدان روح مبارزه، به عنوان دفاعی
10. Diderot, he is an ideologist, a declaimer, and a revolutionist, a believer in God at bottom, and more bigoted than Voltaire.
[ترجمه ترگمان]دیدرو، وی یک ideologist، یک declaimer، و یک انقلابی، معتقد به خدا در پایین، و more از ول تر است
[ترجمه گوگل]دیدرو، او ایدئولوژیست، مقتولین و انقلابی است، معتقد به خدا در پایین است و فانتیان بیشتری نسبت به ولتر دارد
[ترجمه گوگل]دیدرو، او ایدئولوژیست، مقتولین و انقلابی است، معتقد به خدا در پایین است و فانتیان بیشتری نسبت به ولتر دارد
11. Diderot was imprisoned for his writings, an experience, Mr Blom argues, that left him too scared to lay out his philosophy plainly, instead disguising it within numerous plays, novels and letters.
[ترجمه ترگمان]دیدرو به دلیل نوشته هایش به حبس محکوم شد، و آقای blom استدلال می کند که او بیش از حد می ترسد که فلسفه اش در عوض پنهان کردن آن در چندین نمایشنامه، رمان و نامه باشد
[ترجمه گوگل]دیدرو برای نوشته هایش زندانی شده است، یک تجربه، آقای بلوم استدلال می کند، که او را بیش از حد ترساند تا بطور واضح فلسفه خود را بسط دهد، در عوض پنهان کردن آن در نمایشنامه های متعدد، رمان ها و نامه ها
[ترجمه گوگل]دیدرو برای نوشته هایش زندانی شده است، یک تجربه، آقای بلوم استدلال می کند، که او را بیش از حد ترساند تا بطور واضح فلسفه خود را بسط دهد، در عوض پنهان کردن آن در نمایشنامه های متعدد، رمان ها و نامه ها
12. A picture from the Encyclopedia of Diderot and d'Alembert, showing the different steps in sericulture and the manufacture of silk.
[ترجمه ترگمان]عکسی از دایره المعارف دیدرو و د \/ آلامبر، که مراحل مختلف in و ساخت ابریشم را نشان می داد
[ترجمه گوگل]یک تصویر از دایره المعارف دایروتر و دالامبر، نشان می دهد که گام های مختلف در سرخپوستان و تولید ابریشم
[ترجمه گوگل]یک تصویر از دایره المعارف دایروتر و دالامبر، نشان می دهد که گام های مختلف در سرخپوستان و تولید ابریشم
13. He sketches the early lives of Diderot, Holbach, Rousseau and other players in the drama, and describes the philosophy they hammered out.
[ترجمه ترگمان]وی نخستین زندگی دیدرو، اولباک، روسو و سایر بازیگران را در این نمایش به تصویر می کشد و فلسفه را توصیف می کند
[ترجمه گوگل]او زندگی زودهنگام دیدرو، هولباخ، روسو و دیگر بازیکنان درام را به تصویر می کشد و فلسفه ای را که آنها را از بین برده است، توصیف می کند
[ترجمه گوگل]او زندگی زودهنگام دیدرو، هولباخ، روسو و دیگر بازیکنان درام را به تصویر می کشد و فلسفه ای را که آنها را از بین برده است، توصیف می کند
14. The first merit of P. N. Furbank's admirable biography is that it should revive interest in Diderot.
[ترجمه ترگمان]اولین امتیاز P ان زندگینامه بسیار قابل تحسین Furbank این است که آن باید علاقه به دیدرو را احیا کند
[ترجمه گوگل]اولین شایستگی بیوگرافی قابل تحسین P N Furbank این است که باید علاقه خود را به Diderot احیا کند
[ترجمه گوگل]اولین شایستگی بیوگرافی قابل تحسین P N Furbank این است که باید علاقه خود را به Diderot احیا کند
کلمات دیگر: