کلمه جو
صفحه اصلی

difficultly

انگلیسی به فارسی

دشوار است


انگلیسی به انگلیسی

• in a difficult manner

جملات نمونه

1. The stains scours difficultly.
[ترجمه ترگمان]لکه های جوهر difficultly
[ترجمه گوگل]لکه ها دشوار است

2. The computer dismantles difficultly.
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر dismantles difficultly
[ترجمه گوگل]رایانه به سختی برچیده می شود

3. The difficultly in reaching the canyon bottom might well ensure it remains pristine.
[ترجمه ترگمان]The در رسیدن به کف دره ممکن است به خوبی تضمین کند که دست نخورده باقی بماند
[ترجمه گوگل]دشوار در رسیدن به پایین دره عمیق ممکن است به خوبی اطمینان حاصل شود که بی نهایت باقی مانده است

4. The difficultly of achieving high-speed random access can be reduced by careful design of the data layout.
[ترجمه ترگمان]قابلیت دستیابی به دسترسی تصادفی با سرعت بالا را می توان با طراحی دقیق چیدمان داده ها کاهش داد
[ترجمه گوگل]دشوار دستیابی به دسترسی تصادفی با سرعت بالا می تواند با طراحی دقیق طرح داده کاهش یابد

5. First, is pregnant difficultly, more and more females place hopes in the auxiliary reproduction service.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، difficultly باردار است، بیشتر و زنان بیشتری به خدمات تولید مثل کمک می کنند
[ترجمه گوگل]اول، بارداری مشکل است، زنان بیشتر و بیشتر امیدوارانه در خدمات تولید مثل کمکی می کنند

6. If you are having difficultly connecting to a network, click Advanced.
[ترجمه ترگمان]اگر دارید difficultly متصل به یک شبکه دارید، Advanced را کلیک نمایید
[ترجمه گوگل]اگر مشکل اتصال به شبکه دارید، روی پیشرفته کلیک کنید

7. Explains the medium - sized enterprise to finance difficultly, bank in motion.
[ترجمه ترگمان]شرکت های متوسط را برای تامین مالی difficultly، بانک در حرکت توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]توضیح می دهد که شرکت متوسط ​​برای تامین مالی سخت، بانک در حال حرکت است

8. So the difficultly here is the knee-length jeans, which none of the models have anything like.
[ترجمه ترگمان]بنابراین در اینجا شلوار جین با طول زانو وجود دارد که هیچ یک از مدل ها چیزی شبیه آن ندارند
[ترجمه گوگل]بنابراین سخت است در اینجا جین زانو طول، که هیچ یک از مدل ها چیزی شبیه

9. We must learn to face difficultly, even if because evades, difficult also can in there.
[ترجمه ترگمان]ما باید یاد بگیریم که با difficultly روبرو شویم، حتی اگر به این دلیل هم دشوار است
[ترجمه گوگل]ما باید یاد بگیریم که با سختی روبرو شویم، حتی اگر به دلیل اخراج، مشکل در آنجا وجود داشته باشد

10. Theoretical analyses show that the cutting fluid can difficultly soak into the tool-chip interface within extremely short separating time though there is some action in the UVC process.
[ترجمه ترگمان]تحلیل های نظری نشان می دهند که سیال برشی می تواند در طول مدت بسیار کوتاه زمانی که در فرآیند UVC کنش وجود دارد، به سطح ابزار - تراشه جذب شود
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل های نظری نشان می دهد که مایع برش می تواند به سختی به رابط کاربری تراشه در زمان جداسازی بسیار کوتاهی خیس بخورد، هر چند که در فرایند UVC وجود دارد

11. You must experience pain and difficultly, if you love life.
[ترجمه ترگمان]شما باید رنج و رنج را تجربه کنید، اگر زندگی را دوست داشته باشید
[ترجمه گوگل]شما باید درد و دشواری را تجربه کنید، اگر زندگی را دوست داشته باشید

12. The urban commercial banks have developed more difficultly than the state-owned commercial banks and the joint-stock banks because of their small scales and shorter developing history.
[ترجمه ترگمان]بانک های تجاری شهری بیش از بانک های تجاری دولتی و بانک های مشترک سهام به دلیل مقیاس های کوچک و تاریخچه توسعه کوتاه تر توسعه پیدا کرده اند
[ترجمه گوگل]بانک های تجاری شهری به دلیل مقیاس های کوچک و تاریخچه در حال توسعه کوتاه تر، از بانک های تجاری دولتی و بانک های دولتی دشوارتر شده اند

13. They feel difficultly to believe to this news.
[ترجمه ترگمان]آن ها احساس می کنند که به این خبر اعتقاد دارند
[ترجمه گوگل]آنها احساس سختی می کنند تا این خبر را باور کنند

14. Yesterday although dissipated, distinguishes to meet by chance difficultly, how can forget your affection.
[ترجمه ترگمان]دیروز، با وجود این، از هم جدا شدن، تشخیص اینکه چگونه ممکن است محبت شما را فراموش کند، تمایز قایل می شود
[ترجمه گوگل]دیروز، هرچند که از بین رفته بود، متاسفانه به سختی با مشکل مواجه می شود، چگونه می تواند احساسات شما را فراموش کند

پیشنهاد کاربران

مشکل


به سختی


کلمات دیگر: