کلمه جو
صفحه اصلی

footed


دارای پا یا پایه، پایه دار، (معمولا با هایفن) ـ پا، پادار، زیره انداخته

انگلیسی به فارسی

دارای پا یا پایه، پایهدار


(به‌طور معمول با هایفن) ـ پا


ـ پایی


دست و پا زدن، پرداختن مخارج، پا زدن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: equipped with a foot or feet.

- a footed vase
[ترجمه ترگمان] یک گلدان
[ترجمه گوگل] یک گلدان فوجی

(2) تعریف: having a specified number or type of feet (usu. used in combination).

- a three-footed stool
[ترجمه ترگمان] روی چهار پایه ای قرار داشت
[ترجمه گوگل] مدفوع سه گوشه
- a large-footed mammal
[ترجمه ترگمان] یک پستاندار بزرگ
[ترجمه گوگل] پستاندار بزرگ

• having a specific kind or number of feet (i.e. four-footed)

جملات نمونه

1. a footed goblet
جام پایه دار

2. Ducks are web - footed to help them move through the water.
[ترجمه ترگمان]اردک برای کمک به آن ها در آب راه می روند
[ترجمه گوگل]اردک ها برای کمک به حرکت آنها از طریق آب، از بین می روند

3. Her cleverly disguised lob completely wrong - footed her opponent.
[ترجمه ترگمان]او به طور ماهرانه خود را کاملا اشتباه به طرف حریف پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]او هوشمندانه لباس پوشیدنی به طور کامل اشتباه - footed حریف خود

4. The waiter footed up our bill.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت bill را بالا برد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت لایحه ما را نابود کرد

5. His parents footed the bill for his course fees.
[ترجمه ترگمان]والدینش این لایحه را برای هزینه های دوره او مد نظر قرار دادند
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش لایحه را برای هزینه های درس خواندند

6. I footed two kilometers.
[ترجمه ترگمان]دو کیلومتر راه می رود
[ترجمه گوگل]من دو کیلومتر زدم

7. The black footed ferret is now extinct in the wild due to canine distemper virus, probably introduced by domestic dogs.
[ترجمه ترگمان]راسوی پا سیاه حالا به خاطر ویروس distemper که احتمالا توسط سگ های خانگی معرفی شده است، در حیات وحش منقرض شده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در این وحشی به علت ویروس مرده سگ، احتمالا توسط سگ های خانگی معرفی شده است

8. Actually, once the fund has footed a bill, it has in the past successfully pursued a polluter through the courts.
[ترجمه ترگمان]در واقع، زمانی که صندوق یک لایحه را شکل داد، در گذشته با موفقیت یکی از polluter را در دادگاه ها دنبال کرد
[ترجمه گوگل]در واقع، هنگامی که این صندوق یک لایحه را بر عهده دارد، در گذشته، از طریق دادگاه به شدت به دنبال آلوده کننده بوده است

9. But, though local firms contributed, the public still footed much of the bill.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، با وجود اینکه شرکت های محلی در این لایحه مشارکت داشتند، مردم هنوز هم از این لایحه پا به جا می گذاشتند
[ترجمه گوگل]اما، هرچند شرکت های محلی مشارکت داشتند، اما عموم مردم هنوز هم بیشتر از این لایحه را فریب می دادند

10. If taxpayers footed the bill, those costs might well be higher.
[ترجمه ترگمان]اگر مالیات دهندگان این لایحه را رد کنند، این هزینه ها ممکن است بالاتر باشند
[ترجمه گوگل]اگر مالیات دهندگان این لایحه را نادیده بگیرند، این هزینه ها ممکن است بالاتر باشد

11. The teacher's question caught him flat - footed.
[ترجمه ترگمان]سوال معلم او را از پا در آورد
[ترجمه گوگل]سؤال معلم او را فریب داد

12. And when it comes to sure - footed driving - on and off - road - this mini - SUV excels in all departments.
[ترجمه ترگمان]و وقتی بحث بر سر راه رفتن به سمت راست و خارج از جاده است - این خودروی کوچک - در همه بخش ها برتری دارد
[ترجمه گوگل]و هنگامی که می آید مطمئن - رانندگی دست و پا - در و خارج از - جاده - این مینی - SUV فوق العاده در تمام ادارات

13. There was the favourite rigoletto, or round dance, footed " in piazza " under the blue frosty sky.
[ترجمه ترگمان]\"rigoletto\"، \"dance\"، و \"dance\"، در \"piazza\"، زیر آسمان صاف و یخ زده، وجود داشت
[ترجمه گوگل]Rigoletto مورد علاقه، یا رقص دور، وجود داشت، در آسمان 'آبی' آبی 'در piazza'

14. An ancient Greek drinking cup; two handles and footed base.
[ترجمه ترگمان]یک فنجان قهوه باستانی یونان؛ دو دسته دسته و دو پا
[ترجمه گوگل]یک فنجان نوشیدن یونان باستان؛ دو دست و پایه لگن

a footed goblet

جام پایه‌دار


four-footed

چهارپا


پیشنهاد کاربران

پایه دار
از کتاب Richardson John. "A Dictionary, Persian, Arabic and English", Volume 2. Bavarian, Bulmer, 1810. p. 301


کلمات دیگر: