(در شرکت ها و سازمان ها) مدیر عامل، مدیر کل
chief executive officer
(در شرکت ها و سازمان ها) مدیر عامل، مدیر کل
انگلیسی به فارسی
(در شرکتها و سازمانها) مدیر عامل، مدیر کل
مدیر اجرایی
انگلیسی به انگلیسی
• head manager of a company or large organization, ceo
جملات نمونه
1. It gave Becton the title of chief executive officer and conferred extraordinary powers upon him.
[ترجمه ترگمان]این امر به عنوان رئیس اجرایی مدیریت شد و قدرت فوق العاده ای بر او نهاد
[ترجمه گوگل]این بکتون عنوان مدیر اجرایی را به عهده گرفت و قدرت فوق العاده ای را به او اعطا نمود
[ترجمه گوگل]این بکتون عنوان مدیر اجرایی را به عهده گرفت و قدرت فوق العاده ای را به او اعطا نمود
2. Most recently, he was chief executive officer of Cibus Pharmaceutical Inc., a privately held drugdelivery company.
[ترجمه ترگمان]اخیرا او رئیس اجرایی شرکت داروسازی Cibus بود که یک شرکت خصوصی held بود
[ترجمه گوگل]اخیرا او مدیر اجرایی Cibus Pharmaceutical Inc, یک شرکت خصوصی تهیه کننده دارو بود
[ترجمه گوگل]اخیرا او مدیر اجرایی Cibus Pharmaceutical Inc, یک شرکت خصوصی تهیه کننده دارو بود
3. In 1971 he was named president and chief executive officer.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۱ او به عنوان رئیس و مدیر اجرایی منصوب شد
[ترجمه گوگل]در سال 1971 او به عنوان رئیس جمهور و مدیر اجرایی نامگذاری شد
[ترجمه گوگل]در سال 1971 او به عنوان رئیس جمهور و مدیر اجرایی نامگذاری شد
4. McGrory is now chief executive officer of Price Enterprises.
[ترجمه ترگمان]McGrory اکنون رئیس اجرایی شرکت های پرایس است
[ترجمه گوگل]McGrory در حال حاضر مدیر اجرایی شرکت قیمت است
[ترجمه گوگل]McGrory در حال حاضر مدیر اجرایی شرکت قیمت است
5. Under the direction of chief executive officer Roberto Rodriguez, the medical center is in the process of reinventing itself.
[ترجمه ترگمان]تحت هدایت مدیر اجرایی، روبرتو Rodriguez، مرکز پزشکی در فرآیند بازسازی خود قرار دارد
[ترجمه گوگل]تحت روبرو رودریگز، مدیر عامل اجرایی، مرکز پزشکی در حال فرایند بازتعریف خود است
[ترجمه گوگل]تحت روبرو رودریگز، مدیر عامل اجرایی، مرکز پزشکی در حال فرایند بازتعریف خود است
6. And Ed Prince is the chief executive officer of his own prosperous and admired corporation.
[ترجمه ترگمان]و اد پرنس، مدیر اجرایی ارشد اجرایی و مورد تحسین خودش است
[ترجمه گوگل]و اد پرنس مدیر اجرایی خود شرکت مرفه و تحسینشده است
[ترجمه گوگل]و اد پرنس مدیر اجرایی خود شرکت مرفه و تحسینشده است
7. Marriott will remain chairman and chief executive officer with law, finance and corporate relations departments continuing to report to him.
[ترجمه ترگمان]ماریوت همچنان رئیس و رئیس اجرایی بخش ارتباطات، امور مالی و شرکتی خواهد بود که به گزارش خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]ماریوت رئیس و مدیر ارشد اجرایی با ادارات امور مالی، امور مالی و روابط عمومی، همچنان به وی گزارش خواهد داد
[ترجمه گوگل]ماریوت رئیس و مدیر ارشد اجرایی با ادارات امور مالی، امور مالی و روابط عمومی، همچنان به وی گزارش خواهد داد
8. Fourth, a chief executive officer should be appointed as the undisputed head of the paid officers of the local authority.
[ترجمه ترگمان]چهارم اینکه، یک افسر اجرایی ارشد باید به عنوان رئیس بی چون و چرای افسران پلیس محلی منصوب شود
[ترجمه گوگل]چهارم، مدیر اجرایی باید به عنوان رئیس بی قاعده افسران پرداخت شده از مقامات محلی منصوب شود
[ترجمه گوگل]چهارم، مدیر اجرایی باید به عنوان رئیس بی قاعده افسران پرداخت شده از مقامات محلی منصوب شود
9. George Fisher, chief executive officer of Kodak Company, quoted from Ecclesiastics.
[ترجمه ترگمان]جورج فیشر، مدیر اجرایی شرکت Kodak Company، از Ecclesiastics نقل کرد
[ترجمه گوگل]جورج فیشر، مدیر اجرایی شرکت کداک، از کوهنوردان نقل شده است
[ترجمه گوگل]جورج فیشر، مدیر اجرایی شرکت کداک، از کوهنوردان نقل شده است
10. Last month, its chief executive officer gave a taste of the kind of economic pressure the channel could face.
[ترجمه ترگمان]ماه گذشته، رئیس اجرایی آن به نوعی فشار اقتصادی داد که کانال می توانست با آن روبرو شود
[ترجمه گوگل]ماه گذشته، مدیر اجرایی آن، طعم نوعی فشار اقتصادی را که کانال با آن مواجه بود، طعم داد
[ترجمه گوگل]ماه گذشته، مدیر اجرایی آن، طعم نوعی فشار اقتصادی را که کانال با آن مواجه بود، طعم داد
11. Barry Cox, 53 years old, chief executive officer and president, resigned to pursue other interests.
[ترجمه ترگمان]باری کاکس ۵۳ ساله، رئیس اجرایی و رئیس اجرایی، استعفا داد تا منافع دیگری را دنبال کند
[ترجمه گوگل]بری کوکس، 53 ساله، مدیر اجرایی و رئیس جمهور، استعفا داد تا منافع دیگر را دنبال کند
[ترجمه گوگل]بری کوکس، 53 ساله، مدیر اجرایی و رئیس جمهور، استعفا داد تا منافع دیگر را دنبال کند
12. In 199 he became Chief Executive Officer of Esso Benelux, a large Exxon affiliate in Europe.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۹ او رئیس اجرایی ارشد of Benelux، یک شرکت وابسته به اکسون در اروپا شد
[ترجمه گوگل]در سال 199 او مدیر اجرایی Esso Benelux، یک شرکت بزرگ Exxon در اروپا شد
[ترجمه گوگل]در سال 199 او مدیر اجرایی Esso Benelux، یک شرکت بزرگ Exxon در اروپا شد
13. S . dollars . Bank chief executive officer Robert Steele is known as the " hot potato. "
[ترجمه ترگمان]اس دلار رابرت استیل مسئول اجرایی بانک، به عنوان \"سیب زمینی داغ\" شناخته می شود
[ترجمه گوگل]S دلار مدیر روابط عمومی بانک Robert Steele به عنوان 'سیب زمینی سرخ شده' شناخته می شود '
[ترجمه گوگل]S دلار مدیر روابط عمومی بانک Robert Steele به عنوان 'سیب زمینی سرخ شده' شناخته می شود '
14. The CEO (Chief Executive Officer) implies a gag order to his employees.
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل (مدیر اجرایی ارشد)به معنای یک نظم عمومی برای کارمندان خود است
[ترجمه گوگل]مدیرعامل (مدیر عامل اجرایی)، به کارکنان خود، دستور کار خود را می دهد
[ترجمه گوگل]مدیرعامل (مدیر عامل اجرایی)، به کارکنان خود، دستور کار خود را می دهد
15. John Germ is president and chief executive officer of Campbell & Associates, Inc.
[ترجمه ترگمان]جان جر وی رئیس و مدیر اجرایی شرکت کمپبل & Associates است
[ترجمه گوگل]جان گرمر رئیس جمهور و مدیر اجرایی شرکت Campbell Associates، Inc
[ترجمه گوگل]جان گرمر رئیس جمهور و مدیر اجرایی شرکت Campbell Associates، Inc
کلمات دیگر: