بازرسی شده است، بازرسی کردن، رسیدگی کردن، تفتیش کردن، سرکشی کردن
inspected
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• checked, carefully studied, examined; officially examined, reviewed
جملات نمونه
1. he inspected the herd for ticks and leeches
او گله را از نظر (احتمال وجود) کنه و زالو معاینه کرد.
2. they inspected the officers' mail
نامه های پستی افسران را تفتیش می کردند.
3. we inspected him on his arrival
هنگام ورودش او را بازرسی کردیم.
4. the prison warden inspected all the rooms
رئیس زندان به همه ی اتاق ها سرکشی کرد.
5. each part of the plane must be inspected
هریک از اجزای هواپیما باید بررسی شود.
پیشنهاد کاربران
بازرسی
بررسی شده
نگاه کردن
کلمات دیگر: