کلمه جو
صفحه اصلی

footling


(عامیانه) بی اهمیت، بی ربط، بی فایده، بی خاصیت، پیش پا افتاده

انگلیسی به فارسی

پابجلو


پاکسازی، لودگی یا بازی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• worthless, stupid (slang)
something that is footling is very unimportant and not worth taking seriously; an old-fashioned word, used showing disapproval.

جملات نمونه

1. Stop footling about, we have serious work to do.
[ترجمه ترگمان]این کار را متوقف کنید، ما کاره ای جدی داریم که باید انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ما را متوقف کن تا کار جدی انجام دهیم

2. Time after time they came with the same footling complaints.
[ترجمه ترگمان]زمان بعد با همان شکایات footling به سراغش آمد
[ترجمه گوگل]پس از مدتی آنها با همان شکایات پائین آمدند

3. When you're older, you'll be sorry that you footled away your youth instead of preparing for a profession.
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ تر شدی، متاسف خواهی شد که به جای آماده شدن برای یک شغل، جوانی خود را از دست دادی
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما بزرگتر هستید، متاسف خواهید شد که شما جوانان خود را به جای آماده کردن حرفه ای کنار گذاشتهاید

4. I wish he would not footle about so much.
[ترجمه ترگمان]ای کاش از این کار خوشش نمی آمد
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که او در مورد خیلی چیزها نگران نباشد

5. Where have you been footling around?
[ترجمه ترگمان]کجا بودی؟
[ترجمه گوگل]کجایی؟

6. "REVOLUTION" is an overused word; the latest footling change often hyped into the biggest revolution since the last one.
[ترجمه ترگمان]\"انقلاب\" یک واژه بیش از حد است؛ آخرین تغییر footling اغلب به بزرگ ترین انقلاب از آخرین مرحله تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]'REVOLUTION' یک کلمه سوء استفاده است؛ آخرین تغییرات پینگلیش اغلب از بزرگترین انقلاب از زمان آخرین رخ داد

7. He could always do something useful instead of wasting my time with footling queries.
[ترجمه ترگمان]او همیشه می تواند به جای هدر دادن وقت خود با پرس و جوها، کار مفیدی انجام دهد
[ترجمه گوگل]او همیشه می تواند به جای صرف وقت من با پرس و جو های پاکتی چیزی مفید انجام دهد

8. But it has been interpreted to mean that they must abide by every footling wildlife regulation on Earth.
[ترجمه ترگمان]اما این بدان معنی است که آن ها باید از هر گونه مقررات حیات وحش footling بر روی زمین پیروی کنند
[ترجمه گوگل]اما این تفسیر به معنی آن است که آنها باید بر اساس قوانین حیات وحش در زمین روی زمین قرار گیرند

9. Congress's response to recent bribery scandals has been to impose footling restrictions on lobbyists.
[ترجمه ترگمان]واکنش کنگره به رسوایی های مالی اخیر، اعمال محدودیت های footling بر روی مبلغان پارلمانی بوده است
[ترجمه گوگل]واکنش کنگره به رسوائی های اخیر رشوه خوابیده است که محدودیت هایی را برای لابی گران اعمال کند


کلمات دیگر: