کلمه جو
صفحه اصلی

chested


دارای سینه بخصوص، صندوق یا سینه دار

انگلیسی به فارسی

صندوق یا سینه‌دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having or designating a particular type of chest or thorax (usu. used in combination).

- a weak-chested man
[ترجمه ترگمان] یه مرد ضعیف سینه
[ترجمه گوگل] یک مرد ضعیف

• having a chest of a particular size or quality

جملات نمونه

1. Bare chested and wet trousered, the job done, they swank before their audience then gallop off to Fair Hill.
[ترجمه ترگمان]با سینه برهنه و trousered مرطوب، کارشان تمام شده و قبل از their به سوی تپه Fair می روند
[ترجمه گوگل]شلوار جوراب شلواری و مرطوب، کار انجام شده است، آنها قبل از مخاطب خود را swank قبل از آن به Gall Hill به Fair Hill

2. Drogba chested down a long pass forward, Frank Lampard and Toure failed to get the ball under full control and it fell nicely for the Ivorian to ram home a low shot from the edge of the area.
[ترجمه ترگمان]فرانک Lampard و تور نتوانستند توپ را تحت کنترل کامل بگیرند و این فیلم به خوبی برای ساحل عاج که یک عکس کوتاه از لبه آن منطقه بود، فرود آمد
[ترجمه گوگل]دروگا یک پیروزی طولانی رو به جلو انجام داد، فرانک لمپارد و توره موفق به گرفتن توپ تحت کنترل کامل شدند و به راحتی برای ایوویان سقوط کرد و ضربه ای کوچک از لبه منطقه گرفت

3. It'solidified into a tall Cherokee brave, bare - chested, wearing buckskins, feathered spear in his massive hand.
[ترجمه ترگمان]سفت شده بود و با سینه برهنه و سینه ای صاف و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر
[ترجمه گوگل]آن را به یک شجاع چروکی بلند، لخت - chested، پوشیدن buckskins، کاپو پر شده در دست عظیم خود را

4. He was hollow - chested, squint - eyed, and rather shambling, but spry enough withal.
[ترجمه ترگمان]او با چشمانی گود افتاده و با چشمانی گود افتاده و نسبتا لنگان لنگان لنگان لنگان لنگان لنگان راه می رفت
[ترجمه گوگل]او توخالی بود - چست، چسبیده - چشم، و به جای شرم آور، اما اسپری به اندازه کافی

5. They were all pale, flabby, sunken-eyed, hollow- chested, with eyes that glinted and shone and lips that were a sickly red by contrast.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها رنگ پریده و شل وول و با چشمانی گود افتاده بودند، با چشمانی که می درخشید و می درخشید و لب هایش می درخشید
[ترجمه گوگل]همه آنها رنگ پریده، خجالتی، غرق در چشم، چشمان توخالی، با چشمانی که درخشیدند و درخشیدند و لبهایشان به رنگ قرمز رنگ بود

6. Look, get out of here and take this flat - chested goody - goody pain in the neck with you.
[ترجمه ترگمان]ببین، از اینجا برو بیرون و این درد flat رو با خودت ببر
[ترجمه گوگل]ببینید، از اینجا بیرون بروید و این صاف را بپوشانید

7. The mote of light on her laptop stretched into a bare - chested Indian warrior.
[ترجمه ترگمان]غبار روی لپ تاپش نقش یک جنگجوی برهنه هندی را باز کرده بود
[ترجمه گوگل]چراغ سبز بر روی لپ تاپ او به یک جنگجو چینی هند تبدیل شد

8. General Dreedle, the wing commander, was a blunt, chunky, barrel - chested man in his early fifties.
[ترجمه ترگمان]ژنرال Dreedle، فرمانده بال، مردی تنومند، خپله و سینه ای صاف و chested بود که در اوایل دههی پنجاه بود
[ترجمه گوگل]ژنرال Dreedle، فرمانده بال، در اوایل پنجاه سالگی خود یک مرد بمب افکن بود

a red-chested bird

پرنده‌ی سینه‌سرخ



کلمات دیگر: