بدمستی، ناخودداری (به ویژه در خوردن مشروب الکلی)، زیاده روی (در مشروب)
insobriety
بدمستی، ناخودداری (به ویژه در خوردن مشروب الکلی)، زیاده روی (در مشروب)
انگلیسی به فارسی
بدمستی، ناخودداری (بهویژه در خوردن مشروب الکلی)، زیادهروی (در مشروب)
بی تفاوتی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: lack of sobriety or moderation; intemperance.
• متضاد: sobriety
• مشابه: drink
• متضاد: sobriety
• مشابه: drink
- He lost custody of his children due to his insobriety.
[ترجمه ترگمان] او حضانت فرزندان خود را به علت insobriety از دست داد
[ترجمه گوگل] او به دلیل بی اهمیت بودنش دستگیرش کرد
[ترجمه گوگل] او به دلیل بی اهمیت بودنش دستگیرش کرد
• drunkenness, intoxication, inebriation
کلمات دیگر: