به شوخی، از روی شوخی، به طور غیر عمدی، تفریحی
for fun
به شوخی، از روی شوخی، به طور غیر عمدی، تفریحی
انگلیسی به انگلیسی
• in laughter, for the hell of it, for kicks
جملات نمونه
1. Although he had only entered the contest for fun, he won first prize.
[ترجمه ترگمان]با آن که فقط برای تفریح وارد مسابقه شده بود، جایزه اول را برد
[ترجمه گوگل]گرچه او فقط برای سرگرمی وارد شده بود، جایزه اول را به دست آورد
[ترجمه گوگل]گرچه او فقط برای سرگرمی وارد شده بود، جایزه اول را به دست آورد
2. I wasn't serious; I only did it for fun.
[ترجمه ترگمان]جدی نگفتم؛ فقط برای تفریح این کار را کردم
[ترجمه گوگل]من جدی نبودم من فقط برای سرگرمی انجام دادم
[ترجمه گوگل]من جدی نبودم من فقط برای سرگرمی انجام دادم
3. I decided to learn Spanish, just for fun.
[ترجمه ترگمان] تصمیم گرفتم اسپانیایی یاد بگیرم، فقط واسه تفریح
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم اسپانیایی را یاد بگیرم، فقط برای سرگرمی
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم اسپانیایی را یاد بگیرم، فقط برای سرگرمی
4. At night we bank up the fire for fun.
[ترجمه ترگمان] شب، ما آتیش رو برای تفریح جمع کردیم
[ترجمه گوگل]در شب ما آتش را برای سرگرمی می بندیم
[ترجمه گوگل]در شب ما آتش را برای سرگرمی می بندیم
5. I only entered the contest for fun.
[ترجمه ترگمان]من فقط برای تفریح وارد مسابقه شدم
[ترجمه گوگل]من فقط برای سرگرمی وارد رقابت شدم
[ترجمه گوگل]من فقط برای سرگرمی وارد رقابت شدم
6. I simply believe that killing animals for fun is wrong.
[ترجمه ترگمان]من به سادگی معتقدم که کشتن حیوانات برای سرگرمی نادرست است
[ترجمه گوگل]من به سادگی باور دارم که کشتن حیوانات برای سرگرمی اشتباه است
[ترجمه گوگل]من به سادگی باور دارم که کشتن حیوانات برای سرگرمی اشتباه است
7. He often puffs cigarette smoke in other's face for fun.
[ترجمه ترگمان]اغلب سیگار دود سیگارش را برای تفریح دود می کند
[ترجمه گوگل]او اغلب به خاطر سرگرمی دود سیگار را در چهره دیگر پف کرده است
[ترجمه گوگل]او اغلب به خاطر سرگرمی دود سیگار را در چهره دیگر پف کرده است
8. Those naughty boys barred themselves in for fun.
[ترجمه ترگمان]آن بچه های شرور خودشان را برای تفریح جمع می کردند
[ترجمه گوگل]این پسران شیطان خود را برای سرگرمی محدود کردند
[ترجمه گوگل]این پسران شیطان خود را برای سرگرمی محدود کردند
9. I took my M. A. just for fun really.
[ترجمه ترگمان] من \"ام\" ام رو برداشتم الف فقط برای تفریح
[ترجمه گوگل]من واقعا عاشق شدم
[ترجمه گوگل]من واقعا عاشق شدم
10. I ran but just for fun.
[ترجمه ترگمان] فقط واسه تفریح فرار کردم
[ترجمه گوگل]من فرار کردم اما فقط برای سرگرمی
[ترجمه گوگل]من فرار کردم اما فقط برای سرگرمی
11. I write for fun, not because I expect to make money.
[ترجمه ترگمان]برای سرگرمی می نویسم، نه به خاطر این که انتظار دارم پول درست کنم
[ترجمه گوگل]من برای سرگرم کردن نوشتم نه به این دلیل که انتظار دارم که پول بدست بیاورم
[ترجمه گوگل]من برای سرگرم کردن نوشتم نه به این دلیل که انتظار دارم که پول بدست بیاورم
12. I decided to learn Japanese just for fun.
[ترجمه ترگمان]من تصمیم گرفتم که ژاپنی ها را فقط برای سرگرمی یاد بگیرم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم فقط برای سرگرم کردن ژاپنی ها را یاد بگیرم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم فقط برای سرگرم کردن ژاپنی ها را یاد بگیرم
13. Attractive woman, 2 seeks male, 25-3 for fun and friendship.
[ترجمه ترگمان]زن Attractive ۲ به دنبال مذکر، ۲۵ - ۳ برای سرگرمی و دوستی است
[ترجمه گوگل]زن جذاب، 2 مرد، 25-3 برای سرگرمی و دوستی می خواهد
[ترجمه گوگل]زن جذاب، 2 مرد، 25-3 برای سرگرمی و دوستی می خواهد
14. She wrote for fun for many years before starting to write seriously for a living.
[ترجمه ترگمان]او سال ها قبل از این که شروع به نوشتن جدی برای یک زندگی کند، برای او نامه نوشت
[ترجمه گوگل]او قبل از شروع به حرف زدن برای زندگی برای چندین سال برای تفریح نوشت
[ترجمه گوگل]او قبل از شروع به حرف زدن برای زندگی برای چندین سال برای تفریح نوشت
پیشنهاد کاربران
برای شوخی
شوخی
برای خندیدن
شوخی
برای خندیدن
E uma terceira perna
کلمات دیگر: