کلمه جو
صفحه اصلی

round off


معنی : گرد کردن، گرد کردن برشی
معانی دیگر : گرد کردن، گرد کردن برشی

انگلیسی به فارسی

گرد کردن، گرد کردن برشی


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to change a number to a number that is close to it but that ends in zero.

- The exact number was 253, but we rounded it off to 250.
[ترجمه ترگمان] تعداد دقیق آن ها (۲۵۳)بود، اما ما آن را به ۲۵۰ نفر تقسیم کردیم
[ترجمه گوگل] تعداد دقیق آن 253 بود، اما ما آن را به 250 بر گردانیم

• estimate up or down to the nearest whole number

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] سرراست کردن
[کامپیوتر] گرد کردن
[برق و الکترونیک] گرد کردن، روند کردن - گرد گردان تغییر دادن کمیتی با دقت بیشتر به کمیتی با دقت کمتر با حذف رقمهای کم ارزش تر و اعمال قاعده ای برای تغییر آخرین رقم با ارزش باقی مانده.
[ریاضیات] گرد کردن

مترادف و متضاد

finish


Synonyms: bring to a close, cap, climax, close, complete, conclude, crown, culminate, finish off, settle, top off


Antonyms: start


گرد کردن (فعل)
gather, agglomerate, round, round off, conglobate, globe, roll

گرد کردن برشی (فعل)
round off

جملات نمونه

1. To round off her education, her father sent her to a Swiss finishing school.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه تحصیلاتش را تمام کند، پدرش او را به یک مدرسه شبانه روزی سوئیسی فرستاد
[ترجمه گوگل]برای دور کردن تحصیلاتش، پدرش او را به یک مدرسه تکمیل سوئیس فرستاد

2. The Italian way is to round off a meal with an ice-cream.
[ترجمه ترگمان]روش ایتالیایی برای دور کردن یک وعده غذای با بستنی است
[ترجمه گوگل]راه ایتالیایی این است که یک غذا را با یک بستنی دور کنید

3. We decided to round off our tour of Europe with a brief visit to Madrid.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که سفر خود از اروپا را با یک سفر کوتاه به مادرید متوقف کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم سفر تور خود را به اروپا با دیدار کوتاهی از مادرید انجام دهیم

4. Take a piece of sandpaper and round off the edges of the frame.
[ترجمه ترگمان]یک قطعه کاغذ سنباده و دور از لبه های کادر بردارید
[ترجمه گوگل]یک تکه از پوست شن و ماسه را بردارید و لبه های قاب را دور کنید

5. He used a special machine to round off the corners of the old table.
[ترجمه ترگمان]از یک ماشین مخصوص برای دور کردن گوشه های میز قدیمی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او از ماشین مخصوص برای دور زدن گوشه های میز قدیمی استفاده می کرد

6. You can round off the evening with a visit to the nightclub.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید شب را با یک ملاقات شبانه به کلوپ شبانه ببرید
[ترجمه گوگل]شما می توانید شب با بازدید از کلوب شبانه را دور بریزید

7. Round off the corners with a pair of scissors.
[ترجمه ترگمان]با یک قیچی از گوشه و کنار می ره
[ترجمه گوگل]گوشه ها را با یک جفت قیچی دور کنید

8. It was the perfect way to round off the season.
[ترجمه ترگمان]این بهترین راه برای دور زدن فصل بود
[ترجمه گوگل]این روش عالی برای دور کردن فصل بود

9. You can round off the corners with sandpaper.
[ترجمه ترگمان]میتونی با سنباده بکشی کنار
[ترجمه گوگل]شما می توانید گوشه ها را با کاغذ انباشته کنید

10. To round off his day of despair Button was forced to retire with an exhaust failure six laps from home.
[ترجمه ترگمان]برای دور کردن روز ناامیدی او مجبور شد با یک شکست اگزوز ۶ دور از خانه بازنشسته شود
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن روز از ناامیدی، دکتون مجبور شد که در شش دور از خانه از کار بیفتد

11. Creamy, blue-veined Dolcelatte is the perfect way to round off your meals and delicious to nibble in between.
[ترجمه ترگمان]Creamy با رگه های آبی بهترین راه برای دور زدن غذایی است که غذا را از بین می برد
[ترجمه گوگل]Dolce Late کرمی، آبی رنگ، راه عالی برای دور زدن وعده های غذایی و خوشمزه ای است که در میان آن ها قرار می گیرد

12. Anxious to round off his story soas to be ready for whatever Holmes may propose, Ward heads for the library.
[ترجمه ترگمان]در حالی که نگران دور کردن داستان خود بود تا برای هر چیزی که هولمز ممکن است پیشنهاد کند آماده باشد، وارد کتابخانه می شود
[ترجمه گوگل]هارمونی که برای دور کردن داستانش آماده می شود برای هر آنچه که هولمز ممکن است پیشنهاد دهد، بخش را برای کتابخانه هدایت می کند

13. Try to round off your answer by demonstrating how your old job has prepared you to do the job you are applying for.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید با نشان دادن این که شغل قدیمی تان چگونه شما را برای انجام کاری که برای آن درخواست می دهید، انجام دهد، پاسخ خود را قطع کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید پاسخ خود را با نشان دادن اینکه چگونه کار قدیمی شما شما را برای انجام کار مورد درخواست خود آماده کرده اید، دور کنید

14. To round off the celebrations, a mouthful of mooncake is essential.
[ترجمه ترگمان]برای دور زدن جشن، لقمه نانی ضروری است
[ترجمه گوگل]برای دور کردن جشن ها، یک لکه ای از کیک میوه ضروری است

15. They tend to round off the edges of fine scratches.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند که لبه های خراش های زیبا را دور بزنند
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند که لبه های خراشیده را خرد کنند

پیشنهاد کاربران

به خاتمه رساندن - جمع بندی کردن

ب پایان رساندن

خوب به پایان رساندن

Conclusion

Estimate up تخمین زدن

سرجمع کردن، جمع بندی کردن،
تکمیل شدن، تکمیل کردن، کامل کردن
bring to a highly developed, finished, or refined state= thefreedictionary. com/round of

جمع بندی کردن

تقریبا ، تقریب

به طور رضایت بخش تمام کردن

رند کردن. گرد کردن.
In European countries You can round off taxi fare as a tip when taxi fare is 4. 80 eures and give a 0/2 eures tip to drivers

شما توی کشورهای اروپایی میتونی کرایه تاکسی را رند کنی

حسن ختام بودن


کلمات دیگر: