کلمه جو
صفحه اصلی

solicitation


معنی : التماس، درخواست، خواستاری، تقاضا، تشجیع
معانی دیگر : درخواست، تقاضا، التماس، خواستاری، تشجیع

انگلیسی به فارسی

درخواست، تقاضا، التماس، خواستاری، تشجیع


انگلیسی به انگلیسی

• earnest request, entreaty; request for a monetary donation; attempt to influence another to commit an illegal act; offering of sex in exchange for money

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تقاضا، درخواست

مترادف و متضاد

التماس (اسم)
adjuration, appeal, supplication, entreaty, solicitation, conjuration, suppliance, rogation

درخواست (اسم)
suit, application, appeal, solicitation, request, demand, requisition, postulate

خواستاری (اسم)
solicitation, wishing, asking

تقاضا (اسم)
suit, solicitation, request, demand, plea, requisition, importance, requirement, postulate, prayer, rogation

تشجیع (اسم)
encouragement, solicitation, valorization

جملات نمونه

1. Republican leaders are making open solicitation of the Italian-American vote.
[ترجمه ترگمان]رهبران جمهوری خواه در حال ایجاد درخواست باز از رای ایتالیایی - آمریکایی هستند
[ترجمه گوگل]رهبران جمهوری خواه خواستار باز شدن رای گیری های ایتالیایی-آمریکایی هستند

2. Four heeded his royal solicitation and plunged their blades into the defiant archbishop of Canterbury.
[ترجمه ترگمان]چهار نفر به تقاضای سلطنتی خود توجه کردند و تیغه ها را به طرف اسقف اعظم کنتربری فرو بردند
[ترجمه گوگل]چهار مورد تقاضای سلطنت او را مورد توجه قرار دادند و تیغه های خود را به اسقف اعظم کانتربری تحویل دادند

3. A solicitation from the United Negro College Fund.
[ترجمه ترگمان]یک درخواست از صندوق کالج سیاه پوست آمریکا
[ترجمه گوگل]یک درخواست از صندوق کالج متحد سیاه پوست

4. An Illinois businessman was indicted on murder solicitation charges a month after the slaying.
[ترجمه ترگمان]یک تاجر ایلینویز در یک ماه پس از این قتل، به جرم قتل متهم شد
[ترجمه گوگل]یک ماه پس از کشته شدن یک بازرگان ایلینویز به اتهام درخواست قتل درخواست شد

5. Every gesture they make exudes solicitation.
[ترجمه ترگمان] هر حرکتی که باعث solicitation میشه
[ترجمه گوگل]هر حرکتی که انجام می دهد، درخواست را به نمایش می گذارد

6. This solicitation set forth a new architecture for providing NSFNET backbone services, including regional networks and network service providers.
[ترجمه ترگمان]این درخواست یک معماری جدید برای تامین خدمات اولیه backbone شامل شبکه های منطقه ای و ارائه دهندگان خدمات شبکه ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]این درخواستها یک معماری جدید را برای ارائه خدمات ستون فقرات NSFNET، از جمله شبکه های منطقه ای و ارائه دهندگان خدمات شبکه ارائه می دهد

7. There was no solicitation at the event.
[ترجمه ترگمان]در آن حادثه، There وجود نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ درخواستی در این رویداد وجود نداشت

8. Neither propriety nor the federal Hatch Act forbidding solicitation of political funds on government property was violated, Clinton asserted Wednesday.
[ترجمه ترگمان]کلینتون در روز چهارشنبه اظهار داشت: نه آداب و رسوم و نه قانون فدرال Hatch که درخواست کمک های مالی به اموال دولتی را منع می کند، نقض شد
[ترجمه گوگل]کلینتون روز چهارشنبه ادعا کرد که نه مقرراتی و نه قوانین فدرال هچ که منجر به تسلیم وجوه سیاسی در اموال دولتی شده اند، نقض شده است

9. Make the first solicitation of the three scheduled this quarter.
[ترجمه ترگمان]اولین درخواست را از سه ماه برنامه ریزی کنید
[ترجمه گوگل]نخستین درخواست از سه برنامه ریزی شده در این سه ماه را انجام دهید

10. Solicitation: To hand money to the poor after being asked.
[ترجمه ترگمان]Solicitation: برای پول دادن به فقرا بعد از این که پرسیده شد
[ترجمه گوگل]درخواست برای پول دادن به فقرا پس از خواندن

11. A solicitation of votes or orders.
[ترجمه ترگمان]یک درخواست رای و یا دستور
[ترجمه گوگل]درخواست آرا یا دستورات

12. Disclaimer: This is not intended as a solicitation to Chinese resident investors.
[ترجمه ترگمان]تذکر: این درخواست به عنوان درخواست سرمایه گذاران چینی در نظر گرفته نشده است
[ترجمه گوگل]سلب مسئولیت این به عنوان یک درخواست برای سرمایه گذاران چینی در نظر گرفته نشده است

13. Section IV is about the proxy solicitation system and corporate governance.
[ترجمه ترگمان]بخش چهارم در مورد سیستم درخواست پیشکار و حاکمیت شرکتی است
[ترجمه گوگل]بخش چهارم در مورد سیستم خرید و فروش پروکسی و مدیریت شرکت است

14. His selfishness caused him to refuse my solicitation.
[ترجمه ترگمان]خودخواهی او باعث شد که solicitation را رد کند
[ترجمه گوگل]خودخواهی او باعث شد تا او از درخواست من رد شود

15. I accepted the gifts at her solicitation.
[ترجمه ترگمان] the رو توی solicitation قبول کردم
[ترجمه گوگل]من هدایا را در دعوت او پذیرفتم

پیشنهاد کاربران

درخواست ارتکاب جرم
درخواست مجرمانه
تقاضای کیفری

همدستی ( عمدتا درارتکاب جرم )


کلمات دیگر: