1. sink in (or into) something
خورد چیزی دادن،کاملا آغشتن
2. sink one's difference
اختلافات خود را کنار گذاشتن
3. sink or swim
(ضرب المثل) حیات یا ممات (به عهده ی خودشان است)
4. sink or swim
تباهی یا بقا
5. the sink is clogged
دستشویی گرفته است.
6. the sink is stopped again
دستشویی دوباره گرفته است.
7. to sink (or dig) a well
چاه کندن
8. a metal sink that has an enamelled surface
دستشویی فلزی که سطح لعابداری دارد.
9. loose lips sink ships
زبان سرخ سر سبز می دهد برباد
10. wood does not sink in water
چوب در آب فرو نمی رود.
11. his enemies tried to sink his bid for the presidency
دشمنانش کوشیدند اقدام او برای رئیس جمهور شدن را تخطئه کنند.
12. he shot the dishes into the sink
ظرف ها را توی ظرفشویی انداخت.
13. after the flood, the building's foundation began to sink
پس از آن سیل پایه ی ساختمان شروع کرد به نشست کردن.
14. after three days, the flood waters began to sink
پس از سه روز سیلاب ها شروع کردند به فروکش کردن.
15. rub the cream on your face and let it sink in
کرم را به صورتت بمال و بگذار خورد برود.
16. the dog fell into a mire and began to sink
سگ توی باتلاق افتاد و شروع کرد به فرورفتن.
17. he weighed the sack with stones so that it would sink
با سنگ کیسه را سنگین کرد تا در آب فرو برود.
18. he tried to outflank the other candidate by pretending to be sink
با تظاهر به بیماری سعی کرد کاندید انتخاباتی دیگر را در موقعیت بدی قرار دهد.
19. She poured boiling water down the sink.
[ترجمه ترگمان]آب جوش را از ظرف شویی بیرون ریخت
[ترجمه گوگل]او آب جوش را زیر سینک ریخت
20. He desired not to be pedestalled, but to sink into the crowd.
[ترجمه ترگمان]میل داشت که pedestalled نباشد، بلکه در میان جمعیت غرق می شد
[ترجمه گوگل]او دلشوره استوار نیست، بلکه به جمعیت میرود
21. We must sink a borehole so that people will have water.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک چاله حفر کنیم تا مردم آب داشته باشند
[ترجمه گوگل]ما باید یک گمانه را تخلیه کنیم تا مردم آب داشته باشند
22. She poured the dark brown liquid down the sink.
[ترجمه ترگمان]مایع قهوه ای تیره را از ظرف شویی بیرون ریخت
[ترجمه گوگل]او مایع قهوه ای تیره را زیر سینک ریخت
23. Wood does not sink in water.
[ترجمه ترگمان]چوب در آب غرق نمی شود
[ترجمه گوگل]چوب در آب فرو می رود
24. The sink shelf is grooved so that the water will run off.
[ترجمه ترگمان]قفسه غرقه در شیار شیار دار قرار داده می شود تا آب از بین برود
[ترجمه گوگل]قفسه سینک به طوری که آب از بین می رود grooved
25. Our boat will sink unless we bail .
[ترجمه ترگمان]قایق ما غرق میشه مگر اینکه وثیقه بذاریم
[ترجمه گوگل]قایق ما غرق خواهد شد مگر اینکه ما قول بدهیم
26. The pen belongs under the sink.
[ترجمه ترگمان]قلم زیر سینک است
[ترجمه گوگل]قلم متعلق به زیر سینک است
27. The sink was piled high with greasy dishes.
[ترجمه ترگمان]ظرف شویی با ظرف های روغنی پر شده بود
[ترجمه گوگل]مخزن با ظروف چرب غلیظ شده بود
28. You'll need a strong abrasive for cleaning this sink.
[ترجمه ترگمان]برای تمیز کردن این سینک به یک abrasive قوی نیاز داری
[ترجمه گوگل]برای تمیز کردن این سینک ساینده قوی نیاز دارید
29. His head had struck the sink and was bleeding.
[ترجمه ترگمان]سرش به ظرف شویی ضربه زده بود و خون ریزی داشت
[ترجمه گوگل]سرش به غرق شد و خونریزی کرد