1. proper irrigation can transform barren lands
آبیاری درست می تواند زمین های بی حاصل را دگرگون کند.
2. There are painters who transform the sun to a yellow spot, but there are others who with the help of their art and their intelligence, transform a yellow spot into the sun.
[ترجمه ترگمان]There هستند که خورشید را به نقطه زرد تبدیل می کنند، اما برخی دیگر هستند که با کمک هنر و هوش آن ها، یک نقطه زرد را به خورشید تبدیل می کنند
[ترجمه گوگل]نقاشان وجود دارند که خورشید را به نقطه ی زرد تبدیل می کنند، اما دیگران با کمک هنر و هوش خود، نقطه ی زردی را به خورشید تبدیل می کنند
3. A fresh coat of paint can transform a room.
[ترجمه FR86] یک پوشش تازه رنگ می تونه اتاق رو تغییر بده
[ترجمه ترگمان]یک کت تازه رنگ می تواند یک اتاق را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]یک کت رنگ تازه می تواند اتاق را تغییر دهد
4. A little paint will transform this old car.
[ترجمه ترگمان]یک رنگ کوچک این ماشین قدیمی را تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]یک رنگ کوچک این ماشین قدیمی را تبدیل می کند
5. The sofa can transform for use as a bed.
[ترجمه ترگمان]مبل می تواند برای استفاده به عنوان تخت خواب به کار رود
[ترجمه گوگل]مبل می تواند برای استفاده به عنوان یک تخت تبدیل شود
6. The pioneers hoped to transform the arid outback into a workable landscape.
[ترجمه ترگمان]The امیدوارند که این outback بایر را به یک منظره کار ساز تبدیل کنند
[ترجمه گوگل]پیشگامان امیدوار بودند که بیلیون خشک را به یک چشم انداز کارآمد تبدیل کنند
7. It didn't take much ingenuity to transform the door into a table.
[ترجمه ترگمان]خیلی هم خوب بود که در را به یک میز تبدیل کند
[ترجمه گوگل]برای ساختن درب به یک میز، نبوغ زیادی نداشت
8. There is no magic formula that will transform sorrow into happiness.
[ترجمه ترگمان]هیچ فرمولی جادویی وجود ندارد که غم را به شادی تبدیل کند
[ترجمه گوگل]هیچ فرمولی جادویی وجود ندارد که غم و اندوه را به شادی تبدیل کند
9. She actually wanted to reconstruct the state and transform society.
[ترجمه ترگمان]او در واقع می خواست دولت را بازسازی کند و جامعه را متحول کند
[ترجمه گوگل]او در واقع می خواست دولت را بازسازی و جامعه تبدیل کند
10. A new colour scheme will transform your bedroom.
[ترجمه ترگمان]یک طرح رنگ جدید اتاق خواب شما را متحول خواهد کرد
[ترجمه گوگل]یک طرح رنگ جدید اتاق خواب شما را تغییر خواهد داد
11. It was an event that would transform my life.
[ترجمه من] این یک رویداد بود که زندگی مرا تغیر می داد
[ترجمه ترگمان]این رویدادی بود که زندگی من را متحول می کرد
[ترجمه گوگل]این یک رویداد بود که زندگی من را تبدیل می کرد
12. The scheme would transform the park into a tourist mecca.
[ترجمه ترگمان]این طرح پارک را به یک شهر توریستی تبدیل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]طرح این پارک را به یک مکتب توریستی تبدیل خواهد کرد
13. Thirty-two-year-old Mike Keneally managed to transform himself from a 28-stone blob into a 14-stone hunk.
[ترجمه ترگمان]مایک Keneally سی و دو ساله موفق شد خودش را از یک لکه ۲۸ سنگی به یک تکه کاغذ ۱۴ سنگی تبدیل کند
[ترجمه گوگل]مایک کینالی، سی و دو ساله، موفق شد که خود را از یک قطعه 28 سنگ به یک بمب 14 سنگ تبدیل کند
14. Intellectuals were called on to transform their knowledge into hard cash.
[ترجمه ترگمان]از روشنفکران درخواست شد که دانش خود را به پول نقد تبدیل کنند
[ترجمه گوگل]روشنفکران خواستار تبدیل دانش خود به پول نقد شدید شدند