کلمه جو
صفحه اصلی

resilient


معنی : ارتجاعی
معانی دیگر : کشسان، واجهنده، واپرشی، واجهشی، پرجهنده، برگشت پذیر، کشایند، (انسان) انعطاف پذیر، بساز، پس جهنده، مرتجع، فنری، بحال نخستین برگردنده، بهبود پذیر

انگلیسی به فارسی

پس جهنده،مرتجع،فنری،بحال نخستین برگردنده،بهبود پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: resiliently (adv.)
(1) تعریف: able to resume shape after being pressed or stretched; elastic.
مترادف: elastic, springy
مشابه: flexible, pliable, pliant, rubbery, stretchable, stretchy, supple

- Rubber is a highly resilient material.
[ترجمه بهزاد] لاستیک یک ماده بسیار انعطاف پذیر است
[ترجمه ترگمان] لاستیک یک ماده بسیار انعطاف پذیر است
[ترجمه گوگل] لاستیک یک ماده بسیار مقاوم است

(2) تعریف: able to withstand and recover quickly from difficulty, sickness, or the like.
مترادف: elastic
متضاد: sickly
مشابه: adaptable, buoyant, hardy, irrepressible, rebounding, robust, rugged, strong, sturdy, tough

- We were surprised that she was so resilient at her age, recovering from surgery after only a few weeks.
[ترجمه بهروز مددی] شگفت زده شدیم از اینکه او در چنین سنی بسیار سرسخت و مقاوم بود. و تنها پس از چند هفته که از جراحی می گذشت، بهبود پیدا کرد.
[ترجمه ترگمان] ما شگفت زده شدیم که او در سن و سال او به قدری انعطاف پذیر بود که بعد از چند هفته عمل جراحی را بهبود بخشید
[ترجمه گوگل] ما شگفت زده شدیم که او در سن او بسیار انعطاف پذیر بوده و پس از چند هفته از عمل جراحی باز می گردد

• elastic, flexible, returning to the original shape after bending or stretching; cheerful, buoyant, quickly recovering from sadness or failure
people who are resilient are able to recover quickly from unpleasant things that happen to them.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] برجهنده
[کامپیوتر] عدول کننده
[زمین شناسی] برجهنده
[نساجی] قابل برگشت الاستیکی - قابل ارتجاع - قابلیت جمع و باز شدن الیاف

مترادف و متضاد

ارتجاعی (صفت)
reactionary, resilient, recessive

bouncy, flexible


Synonyms: airy, buoyant, effervescent, elastic, expansive, hardy, irrepressible, plastic, pliable, quick to recover,rebounding, rolling with punches, rubbery, snapping back, springy, stretchy, strong, supple, tough, volatile


Antonyms: hard, inflexible, rigid, stiff


جملات نمونه

1. rubber is resilient
لاستیک کشسان است.

2. she is a resilient woman and will soon get over the tragedy
او زن قابل انعطافی است و به زودی بر این فاجعه مستولی خواهد شد.

3. She is very resilient to change.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به تغییر بسیار انعطاف پذیر است
[ترجمه گوگل]او بسیار تغییرپذیر است

4. Lone parents have to be self-reliant, resilient and inventive.
[ترجمه ترگمان]والدین لون باید متکی به خود، انعطاف پذیر و مبتکر باشند
[ترجمه گوگل]پدر و مادر تنها باید وابسته به خود، انعطاف پذیر و اختراع باشند

5. This rubber ball is very resilient and immediately springs back into shape.
[ترجمه ترگمان]این توپ پلاستیکی بسیار انعطاف پذیر است و فورا به شکل شکل باز می گردد
[ترجمه گوگل]این توپ لاستیکی بسیار انعطاف پذیر است و بلافاصله به شکل شکل می گیرد

6. She's a resilient girl - she won't be unhappy for long.
[ترجمه ترگمان]او دختر resilient است - زیاد ناراحت نخواهد شد
[ترجمه گوگل]او یک دختر انعطاف پذیر است - او برای مدت طولانی ناراضی نخواهد بود

7. These plants are very resilient to rough handling.
[ترجمه ترگمان]این گیاهان برای حمل و نقل خشن بسیار انعطاف پذیر هستند
[ترجمه گوگل]این گیاهان به رفتار خشن بسیار مقاوم هستند

8. Rubber is a resilient material.
[ترجمه ترگمان]لاستیک یک ماده انعطاف پذیر است
[ترجمه گوگل]لاستیک مواد انعطاف پذیر است

9. Rubber is more resilient than wood.
[ترجمه ترگمان]لاستیک more از چوب است
[ترجمه گوگل]لاستیک مقاوم تر از چوب است

10. Any chemical treatment will leave hair less resilient than before.
[ترجمه ترگمان]هر نوع درمان شیمیایی مو را کم تر از قبل ترک می کند
[ترجمه گوگل]هر گونه درمان شیمیایی موهای کم پشتی را نسبت به قبل حفظ خواهد کرد

11. He'll get over it—young people are amazingly resilient.
[ترجمه ربیعی] او بر آن مشکل غلبه خواهد کرد، جوانان فوق العاده مقاوم هستند.
[ترجمه ترگمان]او بر آن غلبه خواهد کرد - افراد جوان به طور شگفت انگیزی مقاوم هستند
[ترجمه گوگل]او بر آن خواهد رسید - جوانان شگفت آور مقاوم هستند

12. The company proved remarkably resilient during the recession.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در زمان رکود، به طور قابل ملاحظه ای انعطاف پذیر بود
[ترجمه گوگل]این شرکت در طول رکود اقتصادی ثابت مانده است

13. She has resilient character and will soon be cheerful again.
[ترجمه ترگمان]او شخصیت resilient دارد و به زودی دوباره شاد خواهد شد
[ترجمه گوگل]او دارای شخصیت انعطاف پذیر است و دوباره خوشحال خواهد شد

14. Children are often very resilient.
[ترجمه ترگمان]کودکان اغلب بسیار انعطاف پذیر هستند
[ترجمه گوگل]کودکان اغلب بسیار انعطاف پذیر هستند

15. Young, charming, talented; she was also more resilient than he had anticipated.
[ترجمه ترگمان]جوان، جذاب، با استعداد، از آنچه پیش بینی کرده بود، مهربان تر شده بود
[ترجمه گوگل]جوان، جذاب، با استعداد؛ او همچنین دارای انعطاف پذیری بیشتری نسبت به پیش بینی هایش بود

16. But the new West Indies proved encouragingly resilient, repeatedly getting up off the canvas to deliver the final knockout punch.
[ترجمه ترگمان]اما هند غربی جدید، که به طور دلگرم کننده ای ثابت شده بود، مرتبا از چادر بلند می شد تا ضربه نهایی را به پایان برساند
[ترجمه گوگل]اما غرب اریدهای جدید ثابت کرد که مقاوم به نظر می رسد، بارها بلند شدن از بوم برای ارائه نهایی ضربه نهایی

Rubber is resilient.

لاستیک کشسان است.


She is a resilient woman and will soon get over the tragedy.

او زن انعطاف‌پذیری است و به‌زودی بر این فاجعه چیره خواهد شد.


پیشنهاد کاربران

۱. برجهنده وبرگشت پذیر ( انعطاف پذیر )
۲. پایدار ومقاوم ( در مقابل فشارهای وارده )

برگشت پذیری

انعطاف پذیر

سرسخت

بهود پذیر، قابل ترمیم یا ترمیم پذیر

پایدار

سخت جان بودن - مقاوم بودن در برابر

سرسخت و مقاوم
تاب اور

عکس و العمل

بهبود پذیر

دو تا معنی داره تو مسائل علمی میشه ارتجاعی اون یکی هم تو روزمره استفاده میشه سرسخت

سازش پذیر

۱. زود خوب شو ( همه ش به عنوان یک کلمه و صفت ) : )
۲. ارتجاعی، ارتجاع پذیر

( انسان ) منعطف

سرسخت , قوی ؛ ارتجاعی

# She's a resilient girl, she won't be unhappy for long
# He has resilient character and will soon be cheerful again
# Rubber is a highly resilient material
# This rubber ball is very resilient and immediately springs back into shape

تاب آور

مقاوم و سرسخت
سخت و محکم

resilient ( اعتیاد )
واژه مصوب: تاب آور
تعریف: ویژگی فردی که با موقعیت های دشوار زندگی و توقعات بیرونی و درونی سازگاری دارد

resilient
سرسخت، مقاوم


کلمات دیگر: