کلمه جو
صفحه اصلی

user


معنی : استفاده کننده، کاربر، بکار برنده، استعمال کننده
معانی دیگر : به کاربرنده، مصرف کننده، معتاد

انگلیسی به فارسی

کاربر، استفاده کننده


بکار برنده، استعمال کننده، استفاده کننده


کاربر، استفاده کننده، بکار برنده، استعمال کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one that uses.
مشابه: consumer

(2) تعریف: one who habitually takes drugs; addict.
مشابه: addict

(3) تعریف: one who uses a computer; end user.

• one who uses, one who utilizes; one who uses illegal drugs; one who uses a computer system
the users of a product, machine, service, or place are the people who use it.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] کاربر، استفاده کننده
[کامپیوتر] استفاده کننده ؛ کاربر
[برق و الکترونیک] کاربر
[حقوق] انتفاع (از مال یا حق یا امتیاز و نظایر آن)، مصرف کننده
[ریاضیات] کاربر، مصرف کننده، استفاده کننده

مترادف و متضاد

استفاده کننده (اسم)
gainer, user

کاربر (اسم)
user

بکار برنده (اسم)
user

استعمال کننده (اسم)
user

جملات نمونه

1. Please supply a valid user password.
[ترجمه ترگمان]لطفا گذرواژه کاربر معتبری را تامین کنید
[ترجمه گوگل]لطفا یک رمز عبور معتبر وارد کنید

2. The on-screen manual shows the novice user the basics of the program.
[ترجمه ترگمان]راهنمای صفحه نمایش راهنما، اصول اولیه برنامه را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]کتابچه روی صفحه نمایش کاربر مبتدی را مبانی برنامه می دهد

3. Industry is a heavy user of electric power.
[ترجمه ترگمان]صنعت یک کاربر سنگین از قدرت الکتریکی است
[ترجمه گوگل]صنعت یک کاربر سنگین از برق است

4. If a computer user fails to log off, the system is accessible to all.
[ترجمه ترگمان]اگر یک کاربر رایانه نتواند کنده شود، سیستم در دسترس همگان قرار دارد
[ترجمه گوگل]اگر کاربر کامپیوتر نتواند از سیستم خارج شود، سیستم برای همه قابل دسترسی است

5. I'm a great user of public transport.
[ترجمه ترگمان]من یک کاربر بزرگ حمل و نقل عمومی هستم
[ترجمه گوگل]من یک کاربر بزرگ از حمل و نقل عمومی هستم

6. The password allows the user to log into the system.
[ترجمه ترگمان]گذرواژه به کاربر اجازه ورود به سیستم را می دهد
[ترجمه گوگل]رمز عبور اجازه می دهد که کاربر وارد سیستم شود

7. All this information can be confusing to the user.
[ترجمه ترگمان]تمام این اطلاعات می تواند برای کاربر گیج کننده باشد
[ترجمه گوگل]تمام این اطلاعات می تواند به کاربر گیج کننده باشد

8. The company is the biggest user of oil.
[ترجمه ترگمان]این شرکت بزرگ ترین مصرف کننده نفت است
[ترجمه گوگل]این شرکت بزرگترین کاربر نفت است

9. It's up to the user to ensure the integrity of the data they enter.
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان از صحت داده های وارد شده به کاربر، به کاربر بستگی دارد
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از یکپارچگی داده هایی که وارد می شوند، کاربر به آن نیاز دارد

10. The instructions must be understandable to the average user.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل باید برای کاربر معمولی قابل فهم باشد
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها باید به کاربر معمولی قابل درک باشد

11. User requirements have diversified over the years.
[ترجمه ترگمان]نیازهای کاربران در طول سال ها افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]الزامات کاربر در طول سالها متنوع است

12. The Windows allow a computer user to execute multiple programs simultaneously.
[ترجمه ترگمان]ویندوز به یک کاربر کامپیوتر اجازه می دهد تا چندین برنامه را به طور همزمان اجرا کند
[ترجمه گوگل]ویندوز اجازه می دهد یک کاربر کامپیوتر برای اجرای چندین برنامه به طور همزمان

13. The system has been designed to give the user quick and easy access to the required information.
[ترجمه ترگمان]این سیستم برای دادن دسترسی سریع و آسان به اطلاعات مورد نیاز طراحی شده است
[ترجمه گوگل]سیستم طراحی شده است تا کاربر را سریع و آسان به اطلاعات مورد نیاز ارائه دهد

14. The Windows allows a computer user to execute multiple programs simultaneously.
[ترجمه ترگمان]ویندوز به یک کاربر کامپیوتر اجازه می دهد تا چندین برنامه را به طور همزمان اجرا کند
[ترجمه گوگل]ویندوز اجازه می دهد تا یک کاربر کامپیوتر به طور همزمان چند برنامه اجرا کند

the users of this computer

استفاده‌کنندگان این کامپیوتر


پیشنهاد کاربران

کاربر

به کارگیرنده

تنهادو صنعت وجود دارد که مشتریان خود را user/ کاربر می نامند👈 فروشندگان مواد مخدر و نرم افزارها 😑


کلمات دیگر: