کلمه جو
صفحه اصلی

scroll


معنی : طومار، نوشته یا فهرست طولانی، پیچک، ثبت کردن، طومار نوشتن، کتیبه نوشتن
معانی دیگر : فهرست، فهرست نام ها، (کامپیوتر) طومار نمایی، نوردش، طوماری کردن، نوردش کردن، اسکرول کردن، پیمایش کردن، هر چیز طومار شکل (مثلا روی سنگ قبر یا سر ستون)، نقش طوماری

انگلیسی به فارسی

طومار، پیچک، نوشته یا فهرست طولانی، طومار نوشتن،کتیبه نوشتن، ثبت کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a roll of parchment, papyrus, or the like, esp. one with writing on it.
مشابه: roll

(2) تعریف: a painting or piece of calligraphy executed on a long piece of silk or paper and rolled up when it is not being displayed.
مشابه: roll

(3) تعریف: a decorative element, such as a border or the head of a violin, that has a coiled or spiral motif resembling a partially unrolled scroll.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: scrolls, scrolling, scrolled
• : تعریف: to move (text) up, down, or sideways on a video display so that new material appears as previous material disappears.

• roll of paper or parchment with writing on it; ornamental design resembling a scroll; object shaped like a spiral; roster, list
create curves or spirals, cut into spirals or curves; move on-screen text or images horizontally or vertically so new information appears on one side of the screen as older information disappears from the other side (computers)
a scroll is a long roll of paper, parchment, or other material with writing on it.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] مرور کردن ؛ طومار - چرخش، حرکت طوماری حرکت دادن اطلاعات در صفحه نمایش به طوری که گویی به اطلاعات از درون یک پنجره نگاه می شود . مثلاً تمام برنامه های کلمه پرداز می توانند اطلاعات را به صورت عمودی یا افقی حرکت دهند .
[نساجی] میله اجاقی ( در زننده )- نوعی شیار دستگاه پود گذاری میل لنگی شیاردار - شیار مارپیچی

مترادف و متضاد

طومار (اسم)
volume, roll, scroll, furl

نوشته یا فهرست طولانی (اسم)
scroll

پیچک (اسم)
bobbin, ivy, tendril, helix, scroll, volute, cirrus

ثبت کردن (فعل)
incorporate, score, put, note, record, enter, inscribe, scroll, register, docket

طومار نوشتن (فعل)
scroll

کتیبه نوشتن (فعل)
scroll

جملات نمونه

1. the scroll of fame
فهرست نیک نامان

2. As I opened the scroll, a panorama of the Yellow River unfolded.
[ترجمه ترگمان]همچنان که طومار را باز کردم، دورنمایی از رودخانه زرد نمایان شد
[ترجمه گوگل]همانطور که من اسکرو را باز کردم، یک چشم انداز رودخانه زرد باز شد

3. Scroll to the end of the document.
[ترجمه ترگمان]لغزش به انتهای سند
[ترجمه گوگل]به انتهای سند رفته

4. Scroll down to the bottom of the document.
[ترجمه ترگمان]به پایین سند بروید
[ترجمه گوگل]پایین پایین سند را رفته

5. Use the arrow keys to scroll the list of files.
[ترجمه ترگمان]از کلیدهای فلش برای طوماری در فهرست پرونده ها استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای مرور پرونده ها از کلیدهای پیکان استفاده کنید

6. Use the arrow keys to scroll through the list of files.
[ترجمه ترگمان]از کلیدهای فلش برای تومار از فهرست پرونده ها استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از کلیدهای جهت دار برای مرور پرونده ها استفاده کنید

7. I covered the scroll in sealing wax, and affixed a red ribbon.
[ترجمه ترگمان]طومار را با چسب مهر و موم کردم و یک روبان قرمز روی آن گذاشتم
[ترجمه گوگل]من اسکرول در موم را پوشانده ام و یک روبان قرمز قرار داده ام

8. He was presented with a scroll commemorating his achievements.
[ترجمه ترگمان]او یک طومار به یادبود موفقیت ها ارائه کرد
[ترجمه گوگل]او با اسلحه به یاد ماندنی از دستاوردهای او ارائه شد

9. Scroll through the document using the slider bar on the right of the window.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از نوار لغزش در سمت راست پنجره، از طریق نوشتار بروید
[ترجمه گوگل]با استفاده از نوار لغزنده در سمت راست پنجره، از طریق سند حرکت کنید

10. Could you scroll down a few lines?
[ترجمه ترگمان]میتونی چند تا خط بکشی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید چند خط را به پایین حرکت دهید؟

11. Scroll down to see when the website was last updated.
[ترجمه ترگمان]به پایین بروید تا ببینید وب سایت آخرین بار به روز شده است
[ترجمه گوگل]به پایین بروید تا زمانی که آخرین وبسایت بهروزرسانی شد ببینید

12. A scroll bar, called the timeline, lets you grab information by date.
[ترجمه ترگمان]یه بار به نام خط زمانی اجازه میده تا با قرار گذاشتن اطلاعات بدست بیاری
[ترجمه گوگل]نوار اسکرول، به نام جدول زمانی، به شما اجازه می دهد اطلاعات را بر اساس تاریخ دریافت کنید

13. Scroll down to line 2
[ترجمه ترگمان]لغزش به سطر ۲
[ترجمه گوگل]حرکت به پایین خط 2

14. This also eliminates the need to scroll to find data, which would defeat the purpose of having a command centre.
[ترجمه ترگمان]این کار همچنین نیاز به جستجو برای یافتن داده ها را حذف می کند که هدف داشتن یک مرکز فرماندهی را شکست می دهد
[ترجمه گوگل]این همچنین نیاز به حرکت برای پیدا کردن داده ها را حذف می کند که هدف از داشتن یک مرکز فرماندهی را برطرف می کند

the scroll of fame

فهرست نیک نامان


This computer scrolls too slowly.

این کامپیوتر خیلی آهسته پیمایش می‌کند.


پیشنهاد کاربران

scroll ( موسیقی )
واژه مصوب: پیچک 3
تعریف: قسمت حلزونی‏شکل انتهای سرپنجه در سازهای خانوادۀ ویلن

سُریدن ، سُرِش ، سر خوردن

نَوَردیدن

در نوردیدن
طی کردن
جستجو کردن

نمارانی

Scroll through
به سر خوردن دست روی صفحه گوشی و لمس اشتباه آیکون ها می گویند

فَروَرده
حرف/ آوانویسی:
. frwrdg, prwrdg Pth. /MP/frawardag/ n

به اون مستطیل شکل کنار صفحه ی کامپیو تر که از اون استفاده میکنی تا متن رو بالا پایین کنی


کلمات دیگر: