کلمه جو
صفحه اصلی

series


معنی : دنباله، صف، رشته، رده، سلسله، ردیف
معانی دیگر : ریسه، زنجیره، سری، رجه، همایند، دوره، رج واره، (برق) روش هم پیوند، (ریاضی) رشته، (بولینگ) سه دست بازی، (زمین شناسی) زیر چینه، زیر لایه، مجموعه

انگلیسی به فارسی

سریال، دنباله، سری، رشته، سلسله، ردیف، صف، مجموعه، رده


سلسله، رشته، دنباله، رده، ردیف، صف


انگلیسی به انگلیسی

• sequence, succession; television program broadcast in installments; (mathematics) sequence of numbers which are added together in succession (often an infinite sequence)
a series of things or events is a number of them that come one after the other.
a radio or television series is a set of related programmes with the same title.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سری - پی در پی - دنباله - رشته منظم
[کامپیوتر] سری ها - اتصال دو مؤلفه الکترونیکی به طوری که الکتریسیته ابتدا از یکی و سپس از دیگری جریان پیدا کند. بر خلاف parallel.
[برق و الکترونیک] سری 1. آرایشی از قطعات مداری به صورت سر به سر برای تشکیل یک مسیر جریان .2 . جمع مشخص مجموعه ای از عبارتها در بیان ریاضی ،مانند سریهای متناوب یا سریهای حسابی . - سری، متوالی
[مهندسی گاز] رشته، سری، متوالی
[زمین شناسی] سری (مقیاس چینه شناسی زمانی)، در مقابل دور؛epoch (مقیاس زمان زمین شناسی)
[نساجی] سلسله - رشته - تسلسل - توالی - انواع - جور
[ریاضیات] سری
[آمار] 1. سری 2. سریها

مترادف و متضاد

order, succession


Synonyms: alternation, arrangement, array, category, chain, classification,column, consecution, continuity, course, file, gradation, group, line, list, procession, progression, range, row, run, scale, sequel, sequence, set, skein, streak, string, suit, suite, tier, train


دنباله (اسم)
appendix, tailing, sequence, stem, suite, trail, tail, series, sequel, tail-end

صف (اسم)
muster, row, series, army, queue, lineup, array, rank, formation, cue, file

رشته (اسم)
tract, connection, field, sequence, string, sphere, chain, branch, suite, system, series, line, rank, clue, strand, thread, fiber, filament, catena, tissue, ligature

رده (اسم)
row, tier, series, line, category, class, echelon

سلسله (اسم)
concatenation, run, string, flight, dynasty, genealogy, chain, suite, system, series, rank, nexus, gradation, catena, succession, ridge

ردیف (اسم)
order, run, row, tier, string, series, line, rank, cue, succession

Antonyms: disorder, disorganization


جملات نمونه

1. series of functions
رشته ی توابع

2. a series of arrests and executions silenced the opposition
یک سلسله بازداشت و اعدام مخالفان را مجبور به سکوت کرد.

3. a series of concerts
یک رشته کنسرت

4. a series of discontinuous events
یک سلسله رویدادهای متناوب

5. a series of fortuitous circumstances that helped advance her political career
یک سلسله موقعیت های فرخنده ای که به پیشرفت کارهای سیاسی او کمک کرد.

6. a series of marble columns
یک ردیف ستون مرمر

7. a series of model houses were sprinkled around the field
یک سری خانه ی نمونه به طور پراکنده در اطراف زمین ساخته شده بودند.

8. a series of mysterious crimes in our street
یک سلسله جنایات اسرارآمیز در خیابان ما

9. a series of mysterious killings
یک سری آدم کشی اسرارآمیز

10. a series of short articles about population explosion
یک رشته مقاله ی کوتاه درباره ی انفجار جمعیت

11. a series of sleazy pictures
یک سلسله عکس های هرزه

12. homologous series
ترکیبات همرده

13. in series
به روش هم پیوند

14. a long series of medical tests
یک سلسله آزمایش های پزشکی طولانی

15. after a series of beautiful cascades, the river pours into the lake
رودخانه پس از یک سلسله آبشار زیبا به دریاچه می ریزد.

16. after a series of scandals about his wife, he resigned yesterday
بعد از یک سلسله آبروریزی مربوط به زنش دیروز استعفا داد.

17. the second series of contests
دوره ی دوم مسابقات

18. a tv film series of 30 episodes
یک سری فیلم تلویزیونی مشتمل بر سی قسمت

19. i felt a series of jolts as the plane landed
هواپیما که در حال نشستن بود چند تکان را احساس کردم.

20. our team swept this series
تیم ما این سری مسابقات را بدون باخت برد.

21. their agreement culminated a long series of negotiations
توافق آنان پیامد یک دوره مذاکرات طولانی بود.

22. a spiral curve occurring in a series of planes
منحنی مارپیچ بالارو (helix هم می گویند)

23. she answered all of the questions correctly by a series of lucky hits
خوش شانسی پشت سر هم موجب شد که همه ی پرسش ها را درست پاسخ بدهد.

24. The series will include both fiction and non-fiction.
[ترجمه Sana] این مجموعه مشمول هر دو نوع داستان تخیلی و غیر تخیلی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این مجموعه شامل هر دو داستان تخیلی و غیر تخیلی خواهد بود
[ترجمه گوگل]این مجموعه شامل داستان و غیر داستانی است

25. Bank staff are to stage a series of lightning strikes in a dispute over staffing.
[ترجمه ترگمان]کارکنان بانک قرار است یک سری از صاعقه رعد و برق را در یک مشاجره بر سر نیروی انسانی اجرا کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان بانک در حال ایجاد یک سری اعتصابات رعد و برق در یک اختلاف بر سر کارکنان هستند

26. In a series of spot checks, police searched buses crossing the border.
[ترجمه ترگمان]پلیس در یک سری بازرسی نقطه ای، اتوبوس ها را بازرسی کرد که از مرز عبور می کردند
[ترجمه گوگل]پلیس در یک سری از چک های نقطهای، اتوبوس ها را از مرز عبور داد

27. Great things are done by a series of small things brought together.
[ترجمه ترگمان]کاره ای بزرگ توسط یک سری چیزهای کوچک که با هم جمع می شوند انجام می شود
[ترجمه گوگل]چیزهای بزرگ توسط یک سری چیزهای کوچک ساخته شده انجام می شود

28. The series of paintings is quite an accomplishment.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از نقاشی ها کاملا یک دستاورد است
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از نقاشی ها کاملا پیشرفته است

29. The programme is back for a new series with a great line-up of musicians and comedy acts.
[ترجمه ترگمان]این برنامه برای یک سری جدید با یک خط بزرگ از موسیقی دانان و اقدامات کمدی باز می گردد
[ترجمه گوگل]این برنامه برای یک سری جدید با مجموعه ای عالی از نوازندگان و کمدی اجرا می شود

30. A series of coup attempts and mutinies within the armed forces destabilized the regime.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از تلاش ها برای کودتا و شورش در نیروهای مسلح رژیم را بی ثبات کرده است
[ترجمه گوگل]یک سری از تلاش های کودتا و شورش در داخل نیروهای مسلح رژیم را بی ثبات ساخت

a series of concerts

یک رشته کنسرت


a series of marble columns

یک ردیف ستون مرمر


a series of short articles about population explosion

یک رشته مقاله‌ی کوتاه درباره‌ی انفجار جمعیت


a series of mysterious crimes in our street

یک سلسله جنایات اسرارآمیز در خیابان ما


the second series of contests

دوره‌ی دوم مسابقات


in series

به روش هم‌پیوند


series of functions

رشته‌ی توابع


پیشنهاد کاربران

از نظر کتابداری: فروست

رقابت ها

دوره ها

سریال
دنباله پشت سر هم
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎

سریال
تلفظ : سی ریز

سریال باقسمت های زیاد

مجموعه ای از وقایع و رویداد های ( هم نوع ) پشت سر هم

set if books featuring the same characters

several events or actions of the same kind that happen one after the other: series of

series ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: دورسنگ
تعریف: واحد چینه نگاشتی کوچک تر از دوره سنگ

سریال


A set of programs on TV is called a series

سریالی که ادامه دارد و قسمت های ان زیاد است

سری ، رشته ، سلسله ، ردیف ، صف ، مجموعه ، رده ، سریال


A series is a number of things, events or games happening or coming one after another.

سریالهای تلویزیونی

سلسله

ردیف . صف . سلسله . رشته. هر چیز به هم پیوسته کلا

معنی انگلیسی این کلمه در کتاب sup :
A set of programs on TV is called a series
اما معنی فارسی آن برای خودتون ( ترجمه ی جمله ی بالا ) :
مجموعه ای از برنامه هادر تلویزیون که سریال نامیده می شود.

پشت سر هم، یکی پس از دیگری.

اسکول ها

a set of program on TV is called series

a set of program on TV

متوالی

رده
دسته
رشته

الگو
پشت سر هم مثل صف .

یکی پس از دیگری
لایک

series of options
مجموعه معنی میده

در تلویزیون: سریال


کلمات دیگر: