کلمه جو
صفحه اصلی

revert


معنی : برگشت، اعاده دادن، رجوع کردن، برگشتن
معانی دیگر : (به عادات یا ویژگی ها یا اندیشه ها یا طرز حرف زدن و غیره ی گذشته) برگشتن، پسگشت کردن، رجعت کردن، (زیست شناسی - دارای ویژگی های اجداد دوردست شدن) تباردیس شدن، (حقوق) رجعت مجدد دارایی به شخص یا ورثه ی او، برگشته آیین، کسی که به دین اولیه ی خود برمی گردد

انگلیسی به فارسی

برگشتن، رجوع کردن، اعاده دادن، برگشت


برگشت، برگشتن، رجوع کردن، اعاده دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: reverts, reverting, reverted
(1) تعریف: to return to a previous state, practice, belief, or the like.
مترادف: backslide, regress, relapse, retrogress
مشابه: backtrack, degenerate, return

- After the conquerors withdrew, the tribes reverted to their former religion.
[ترجمه ترگمان] پس از عقب نشینی فاتحان، قبایل به مذهب سابق خود برگشتند
[ترجمه گوگل] پس از تسخیر فاتحان، قبایل به دین سابق خود بازگشتند
- The untended garden reverted to a sea of weeds.
[ترجمه ترگمان] باغ بزرگ دوباره به دریایی از علف برگشت
[ترجمه گوگل] باغ بی نظیر به دریا از علف های هرز بازگشته است
- I've gained weight since I reverted to my old eating habits.
[ترجمه sakar] از زمانی که به عادات غذایی قبلی خود بازگشتم وزنم افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان] از وقتی به عادت همیشگی خودم برگشتم، وزن کم کردم
[ترجمه گوگل] از زمان بازگشت به عادات غذا خوردن گذشته، وزن خود را به دست آورده ام

(2) تعریف: in biology, to show characteristics typical of earlier generations, earlier stages in development, or more primitive types.
مترادف: regress

(3) تعریف: in law, to be returned to the original owner or his or her heirs.
مشابه: return
اسم ( noun )
مشتقات: revertible (adj.)
• : تعریف: one that returns to a previous state, practice, belief, or the like.

• person or thing which returns to a previous condition or belief; reversion, return of property to its owner after the occurrence of a particular event (law)
return to previous condition or belief; (about property) be returned to a former owner or his heirs (law); return to an earlier form or type (biology); return to a particular topic
when people or things revert to a former state, system, or type of behaviour, they go back to it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] بازگشت، برگرداندن - بار کردن مجدد نسخه ای از فایل که قبلاً ذخیره شده است . در این بازگشت فایل، تمام تغییرات میانی از دست می رود. بنابراین revert از فرمان undo قویتر است . قبل از اجرای فرمانهای خطرناکی مانند جستجو و جاسگزینی یا به کارگیری یک فیلتر، فایل خود را ذخیره کنید. دراین صورت برگرداندن فایل قدیمی هنگام نیاز به آن امکان پذیر خواهد بود.
[حقوق] رجوع کردن، اعاده دادن، برگشتن، معکوس کردن، اعاده با مالک قبلی یا وارث وی
[ریاضیات] برگرداندن، برگشت، برگشتن، تبدیل کردن، تحویل کردن، عکس کردن

مترادف و متضاد

برگشت (اسم)
tergiversation, reprise, return, repercussion, backstroke, relapse, regression, regress, reflux, reversal, turnover, revert, coming back, recrudescence, regurgitation, retrogression, refluence, upturn

اعاده دادن (فعل)
restore, revert, remand

رجوع کردن (فعل)
revert

برگشتن (فعل)
sheer, hark back, change, bend, regurgitate, return, reverse, backslide, rebound, come back, remount, blench, put about, revert, resile, topple, recrudesce

return to an earlier, less-developed condition


Synonyms: about-face, backslide, change, come back, decline, degenerate, deteriorate, fall off the wagon, flip-flop, go back, hark back, inverse, invert, lapse, react, recrudesce, recur, regress, relapse, resume, retrograde, retrogress, return, take up where left off, throw back, transpose, turn, turn back


Antonyms: develop, grow, progress


جملات نمونه

1. it is said that the elderly revert to their childhood habits
گفته می شود که سالمندان به عادات کودکی خود بازگشت می کنند.

2. Let us revert to the original subject.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید به موضوع اصلی رجوع کنیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید ما به موضوع اصلی بازگردیم

3. Try not to revert to your old eating habits.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به عادت های غذایی قدیمی خود رجوع نکنید
[ترجمه گوگل]سعی نکنید به عادت های غذایی قدیمی خود بازگردید

4. To revert to the question of exams, I'd like to explain further.
[ترجمه ترگمان]برای بازگشت به سوال امتحانات دوست دارم بیشتر توضیح دهم
[ترجمه گوگل]برای بازگشت به سوال امتحانات، من می خواهم بیشتر توضیح دهم

5. After his death, his property will revert to the State.
[ترجمه ترگمان]پس از مرگ او، ملک او به دولت بازگردانده خواهد شد
[ترجمه گوگل]پس از مرگ او، اموالش به دولت برگردانده می شود

6. Why does the conversation have to revert to money every five minutes?
[ترجمه ترگمان]چرا این مکالمه باید هر پنج دقیقه به پول برمی گردد؟
[ترجمه گوگل]چرا مکالمه باید هر پنج دقیقه به پول بازگردد؟

7. So, to revert to your earlier question . . .
[ترجمه ترگمان]پس، به سوال قبلی تان رجوع کنید
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای بازگشت به سوال قبلی شما

8. Eastern Slavonia is to revert to Croatian government rule next year after a transitional period under U. N. administration.
[ترجمه ترگمان]Slavonia شرقی قرار است سال آینده پس از دوره انتقال زیر U به قانون دولت کرواسی رجوع کند ان مدیریت
[ترجمه گوگل]اسلوونیای شرقی در سال بعد پس از یک دوره انتقالی تحت مدیریت دولت نیوز، دولت حکومت کرواسی را به عقب می اندازد

9. When I die, the house will revert to my sister.
[ترجمه ترگمان]وقتی من مردم، خانه به خواهر من برمی گردد
[ترجمه گوگل]وقتی من می میرم، خانه به خواهر من باز خواهد گشت

10. The pressure to revert to maximising leverage ratios and suppress local authority and community-led development would be intense.
[ترجمه ترگمان]فشار برای به حداکثر رساندن نسبت های اهرمی و سرکوب اقتدار محلی و توسعه تحت رهبری جامعه، شدید خواهد بود
[ترجمه گوگل]فشار برای بازگشت به حداکثر رساندن نرخ بهره اهرم و سرکوب اقتدار محلی و توسعه منجر به جامعه بسیار شدید خواهد بود

11. Any contributions above that revert to the age-related percentage of earnings rules.
[ترجمه ترگمان]هر گونه مشارکت بالاتر از این موضوع به درصد مربوط به قوانین مربوط به سن بر می گردد
[ترجمه گوگل]هر گونه مشارکتی که بالاتر از آن است، به درصد مربوط به سن قانونی درآمدها بازگشت می کند

12. Those digital channels revert to the federal government in 2002 for an auction that will contribute mightily to the balanced-budget plan.
[ترجمه ترگمان]آن کانال های دیجیتالی به دولت فدرال در سال ۲۰۰۲ برای یک مزایده که به طرح بودجه متوازن کمک خواهد کرد، برمی گردند
[ترجمه گوگل]این کانال های دیجیتال در سال 2002 به حکومت فدرال برگردانده می شود تا حراج ایده آل باشد که به شدت به برنامه بودجه متعادل کمک خواهد کرد

13. At that time, ownership of the stadium would revert to the city.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان مالکیت ورزشگاه به شهر بازگردانده می شود
[ترجمه گوگل]در آن زمان، مالکیت استادیوم به شهر بازگشت خواهد کرد

14. If this does not occur, then revert to the normal diet and consider other options.
[ترجمه ترگمان]اگر این اتفاق نیفتاد، پس به رژیم غذایی معمولی رجوع کرده و گزینه های دیگر را در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]اگر این اتفاق نمی افتد، سپس به رژیم معمولی بازگردید و دیگر گزینه ها را در نظر بگیرید

15. Disappointed, they may revert to leaving him alone before trying to rouse him again a few hours or days later.
[ترجمه ترگمان]نومید، ممکن است قبل از اینکه چند ساعت یا چند روز بعد او را بیدار کنند، او را تنها بگذارند
[ترجمه گوگل]ناامید میشوند، ممکن است دوباره به او بپیوندند و دوباره چند ساعت یا چند روز بعد دوباره تلاش کنند

After a while he reverted to his addiction.

پس از چندی به اعتیاد خود بازگشت.


After the departure of the settlers, the area reverted to desert.

پس از رفتن کوچ‌گران، آن ناحیه دوباره بیابان شد.


It is said that the elderly revert to their childhood habits.

گفته می‌شود که سالمندان به عادات کودکی خود بازگشت می‌کنند.


پیشنهاد کاربران

روی آوردن

بازگشتن ( نه از نظر مسیر، بلکه از نظر عقیده یا ملک و املاک کسی به صاحب اولیه )

درواقع این یه فریزال وربه، که حرف اضافه ش جامونده
Revert to


رجعت کردن

برگشتن ( به روال عادیرجعت کردن
go back

to return to an ancestral type
به شیوه ی ابا و اجداد خود برگشتن/بازگشتن

شبیه/ دارای ویژگی های اجداد دوردست ( خود ) شدن


To change back
تغییر کردن/تبدیل شدن/شبیه شدن به قبلِ چیزی . . .

To retrogress
پس روی کردن
پسرفت کردن

برگشتن
Return


کلمات دیگر: