• amount of data transferred in one second
transfer rate
انگلیسی به انگلیسی
دیکشنری تخصصی
[کامپیوتر] سرعت انتقال، نسبت انتقال، نرخ انتقال - نرخ انتقال نرخی که اطلاعات در آن نرخ ف از محلی به محل دیگر منتقل می شود. معیاری برای سنجش عملکرد دیسک گردان ها ف مودمها و دستگاههای جانبی دیگر، نرخ انتقال یک CD - ROM مهم است . زیرا رسیدن اطلاعات به cpu برای ویدیو . موسیقی و انیمیشن باید با سرعت کافی باشد.
جملات نمونه
1. It made mincemeat of CoreTest, returning data transfer rates in excess of 5Mb/sec.
[ترجمه ترگمان]این اثر mincemeat of را ساخت، نرخ انتقال داده را در حد بیش از ۵ Mb \/ sec برگرداند
[ترجمه گوگل]این جعبه ساخته شده از CoreTest، نرخ انتقال داده را بیش از 5 مگابایت در ثانیه برمی گرداند
[ترجمه گوگل]این جعبه ساخته شده از CoreTest، نرخ انتقال داده را بیش از 5 مگابایت در ثانیه برمی گرداند
2. Our needs for high capacity, fast transfer rate, and short access time appear to be insatiable.
[ترجمه ترگمان]نیاز ما به ظرفیت بالا، نرخ انتقال سریع و زمان دسترسی کوتاه، سیر نشدنی است
[ترجمه گوگل]نیازهای ما برای ظرفیت بالا، نرخ انتقال سریع و زمان دسترسی کوتاه به نظر می رسد غیرقابل تحمل است
[ترجمه گوگل]نیازهای ما برای ظرفیت بالا، نرخ انتقال سریع و زمان دسترسی کوتاه به نظر می رسد غیرقابل تحمل است
3. The heat transfer rate increases extremely quickly causing the water system temperature to overshoot.
[ترجمه ترگمان]نرخ انتقال حرارت به شدت افزایش می یابد و باعث می شود دمای سیستم آب بیشتر شود
[ترجمه گوگل]سرعت انتقال حرارت به سرعت بسیار بالا می رود و باعث می شود که دمای سیستم آب بیش از حد باشد
[ترجمه گوگل]سرعت انتقال حرارت به سرعت بسیار بالا می رود و باعث می شود که دمای سیستم آب بیش از حد باشد
4. The data transfer rate between varied boards in radar signal processors based on VME or CPCI bus was limited by the bus rate.
[ترجمه ترگمان]نرخ انتقال داده بین هیات های مختلف در پردازنده های سیگنال رادار بر مبنای اتوبوس VME یا CPCI توسط نرخ اتوبوس محدود شد
[ترجمه گوگل]نرخ انتقال داده بین تابلوهای مختلف در پردازنده های رادار سیگنال بر اساس VME یا CPCI bus توسط سرعت اتوبوس محدود شد
[ترجمه گوگل]نرخ انتقال داده بین تابلوهای مختلف در پردازنده های رادار سیگنال بر اساس VME یا CPCI bus توسط سرعت اتوبوس محدود شد
5. The device is using an unsupported data transfer rate.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه از نرخ انتقال داده پشتیبانی نشده استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این دستگاه با استفاده از یک نرخ انتقال داده نشده پشتیبانی می کند
[ترجمه گوگل]این دستگاه با استفاده از یک نرخ انتقال داده نشده پشتیبانی می کند
6. As expected, the heat transfer rate depends on the cooling capacity rate of air.
[ترجمه ترگمان]همان طور که انتظار می رفت، نرخ انتقال حرارت به میزان ظرفیت خنک کردن هوا بستگی دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که انتظار می رود، نرخ انتقال حرارت به میزان ظرفیت خنک کننده هوا بستگی دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که انتظار می رود، نرخ انتقال حرارت به میزان ظرفیت خنک کننده هوا بستگی دارد
7. The Mass transfer rate for the Oxidation of xylol in air by a monolithic Catalyst was experimentally determined.
[ترجمه ترگمان]نرخ انتقال جرم برای اکسیداسیون of در هوا توسط یک Catalyst یکپارچه به طور تجربی مشخص شد
[ترجمه گوگل]میزان انتقال جرم برای اکسیداسیون کایسول در هوا توسط کاتالیست یکپارچه به طور آزمایشگاهی تعیین شد
[ترجمه گوگل]میزان انتقال جرم برای اکسیداسیون کایسول در هوا توسط کاتالیست یکپارچه به طور آزمایشگاهی تعیین شد
8. However, increase of heat transfer rate is less than that of air mass flow rate.
[ترجمه ترگمان]با این حال، افزایش نرخ انتقال حرارت کم تر از نرخ جریان جرم هوایی است
[ترجمه گوگل]با این حال، افزایش سرعت انتقال حرارت کمتر از سرعت جریان جرم هوا است
[ترجمه گوگل]با این حال، افزایش سرعت انتقال حرارت کمتر از سرعت جریان جرم هوا است
9. The third data transfer rate is negotiated with the first network for downloading the video program when the difference between the first and third data transfer rates exceeds a threshold level.
[ترجمه ترگمان]نرخ انتقال داده سوم با اولین شبکه برای دانلود برنامه ویدیویی در زمانی که اختلاف بین نرخ های انتقال داده اول و سوم از سطح آستانه تجاوز می کند، مذاکره می شود
[ترجمه گوگل]سومین میزان انتقال داده ها با اولین شبکه برای دانلود برنامه ویدئویی هنگامی که تفاوت بین نرخ انتقال داده اول و سوم بیش از یک سطح آستانه است، مذاکره می شود
[ترجمه گوگل]سومین میزان انتقال داده ها با اولین شبکه برای دانلود برنامه ویدئویی هنگامی که تفاوت بین نرخ انتقال داده اول و سوم بیش از یک سطح آستانه است، مذاکره می شود
10. As the data transfer rate on the channel increases, "old" problems are exacerbated, and "new" problems arise that must be addressed.
[ترجمه ترگمان]با افزایش نرخ انتقال داده ها در کانال، مشکلات قدیمی تشدید می شوند و مشکلات \"جدیدی\" بوجود می آید که باید مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]همانطور که سرعت انتقال داده ها در کانال افزایش می یابد، مشکلات 'قدیمی' تشدید می شوند و مشکلات جدیدی بوجود می آیند که باید مورد توجه قرار گیرند
[ترجمه گوگل]همانطور که سرعت انتقال داده ها در کانال افزایش می یابد، مشکلات 'قدیمی' تشدید می شوند و مشکلات جدیدی بوجود می آیند که باید مورد توجه قرار گیرند
11. To achieve the optimum transfer rate, however, few checks are performed regarding data formatting.
[ترجمه ترگمان]با این حال برای رسیدن به نرخ انتقال بهینه، تعداد کمی چک در رابطه با قالب بندی داده انجام می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، برای رسیدن به سرعت انتقال مطلوب، چندین چک در مورد قالب بندی داده ها انجام می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، برای رسیدن به سرعت انتقال مطلوب، چندین چک در مورد قالب بندی داده ها انجام می شود
12. Data transfer rate is dependent on the arrives in the user's phone node and distance.
[ترجمه ترگمان]نرخ انتقال داده ها وابسته به اطلاعات موجود در گره تلفن کاربر و فاصله است
[ترجمه گوگل]نرخ انتقال داده وابسته به وارد شدن به گره تلفن کاربر و فاصله است
[ترجمه گوگل]نرخ انتقال داده وابسته به وارد شدن به گره تلفن کاربر و فاصله است
13. The computation of oxygen transfer rate and the coefficient of utilization of oxygen and respiratory quotient is given.
[ترجمه ترگمان]محاسبه نرخ انتقال اکسیژن و ضریب استفاده از اکسیژن و خارج قسمت تنفسی انجام می شود
[ترجمه گوگل]محاسبه سرعت انتقال اکسیژن و ضریب استفاده از اکسیژن و نسبت تنفسی داده شده است
[ترجمه گوگل]محاسبه سرعت انتقال اکسیژن و ضریب استفاده از اکسیژن و نسبت تنفسی داده شده است
14. The spot rate is also known as the basic rate or telegraphic transfer rate.
[ترجمه ترگمان]نرخ تشخیص نیز به عنوان نرخ پایه و یا انتقال تلگرافی معروف است
[ترجمه گوگل]نرخ نقطه نیز به عنوان نرخ اساسی یا نرخ انتقال تلگراف شناخته می شود
[ترجمه گوگل]نرخ نقطه نیز به عنوان نرخ اساسی یا نرخ انتقال تلگراف شناخته می شود
کلمات دیگر: