زمان بند
scheduler
زمان بند
انگلیسی به فارسی
زمان بند
برنامه ریز، زمان بند
انگلیسی به انگلیسی
• one who plans events for particular times or dates; one who creates a timetable
دیکشنری تخصصی
[کامپیوتر] زمانبند
جملات نمونه
1. The President's schedulers allowed 90 minutes for TV interviews.
[ترجمه ترگمان]The رئیس جمهور به ۹۰ دقیقه برای مصاحبه تلویزیونی مهلت داد
[ترجمه گوگل]برنامه ریزان رئیس جمهور 90 دقیقه برای مصاحبه های تلویزیون مجاز است
[ترجمه گوگل]برنامه ریزان رئیس جمهور 90 دقیقه برای مصاحبه های تلویزیون مجاز است
2. From left, ops scheduler; raw materials scheduler, weighbridge operator, and assistant scheduler.
[ترجمه ترگمان]از چپ، زمانبند خودکار؛ برنامه ریز مواد خام، اپراتور weighbridge، و برنامه ریز
[ترجمه گوگل]از سمت چپ، برنامه زمانبندی اپس؛ برنامه ریز مواد اولیه، اپراتور Weighbridge و Assistant scheduler
[ترجمه گوگل]از سمت چپ، برنامه زمانبندی اپس؛ برنامه ریز مواد اولیه، اپراتور Weighbridge و Assistant scheduler
3. When the process completes job scheduler will do some work, such as releasing the resources.
[ترجمه ترگمان]زمانی که فرآیند تکمیل زمانبندی کار را تکمیل می کند، برخی از کارها مانند آزاد کردن منابع انجام خواهند داد
[ترجمه گوگل]هنگامی که فرآیند زمانبندی شغلی را تکمیل می کند، برخی کارها را انجام می دهد، مانند آزاد کردن منابع
[ترجمه گوگل]هنگامی که فرآیند زمانبندی شغلی را تکمیل می کند، برخی کارها را انجام می دهد، مانند آزاد کردن منابع
4. In this case, the scheduler on the DB2 UDB server needs to connect to the tools catalog database in order to retrieve any required information about the tasks to be run.
[ترجمه ترگمان]در این حالت، زمانبند در کارگزار DB۲ UDB باید به پایگاه داده کاتالوگ فهرست متصل شود تا هر گونه اطلاعات لازم درباره وظایف اجرا شده را بازیابی کند
[ترجمه گوگل]در این حالت، زمانبندی در سرور DB2 UDB نیاز به اتصال به پایگاه داده کتابخانه ابزار برای بازیابی اطلاعات مورد نیاز در مورد وظایفی که باید اجرا شود
[ترجمه گوگل]در این حالت، زمانبندی در سرور DB2 UDB نیاز به اتصال به پایگاه داده کتابخانه ابزار برای بازیابی اطلاعات مورد نیاز در مورد وظایفی که باید اجرا شود
5. In this way, the Scheduler UI helps to speed up the search process for available time.
[ترجمه ترگمان]در این روش، رابط کاربر زمانبند به سرعت بخشیدن به فرآیند جستجو برای زمان موجود کمک می کند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، UI Scheduler کمک می کند تا سرعت پردازش جستجو برای زمان در دسترس را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، UI Scheduler کمک می کند تا سرعت پردازش جستجو برای زمان در دسترس را افزایش دهد
6. You can learn more about his schedulers, including the Staircase Process Scheduler and the Rotating Staircase Deadline Scheduler, which ultimately proved that fair share scheduling was possible.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید اطلاعات بیشتری در مورد استفاده از his، از جمله فرآیند Scheduler و پلکان گردان Scheduler را یاد بگیرید، که در نهایت ثابت کرد که برنامه ریزی سهم عادلانه امکانپذیر است
[ترجمه گوگل]شما می توانید بیشتر در مورد برنامه ریزان خود، از جمله برنامه ریز فرآیند راه پله و پیمانکار پیمای روتاری، که در نهایت ثابت کرد که برنامه ریزی سهم منصفانه امکان پذیر بود، بیشتر بیاموزید
[ترجمه گوگل]شما می توانید بیشتر در مورد برنامه ریزان خود، از جمله برنامه ریز فرآیند راه پله و پیمانکار پیمای روتاری، که در نهایت ثابت کرد که برنامه ریزی سهم منصفانه امکان پذیر بود، بیشتر بیاموزید
7. In the 4 scheduler, the timeslice recalculation algorithm requires that all processes exhaust their timeslice before their new timeslices can be recomputed.
[ترجمه ترگمان]در ۴ زمانبند، الگوریتم timeslice recalculation نیازمند این است که همه فرایندها قبل از timeslices جدید خود timeslice را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]در 4 زمانبند، الگوریتم مجدد بارگذاری زمان بندی، نیازمند آن است که تمامی فرایندها قبل از بارگذاری مجدد بارهای جدید، زمان بندی آنها را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]در 4 زمانبند، الگوریتم مجدد بارگذاری زمان بندی، نیازمند آن است که تمامی فرایندها قبل از بارگذاری مجدد بارهای جدید، زمان بندی آنها را از بین ببرند
8. The scheduler is cooperative in nature and an executing context may yield its virtual processor to a different context at any time if it wishes to enter a wait state.
[ترجمه ترگمان]زمانبند در ماهیت هم کاری می کند و یک زمینه اجرایی ممکن است پردازشگر مجازی خود را در هر زمانی که بخواهد به حالت انتظار وارد شود، به یک بافت متفاوت تسلیم کند
[ترجمه گوگل]برنامه ریز در ماهیت تعاونی است و یک متن اجرا می تواند پردازنده مجازی خود را به یک زمینه متفاوت در هر زمانی که می خواهد وارد حالت حالت صبر شود، پردازش می کند
[ترجمه گوگل]برنامه ریز در ماهیت تعاونی است و یک متن اجرا می تواند پردازنده مجازی خود را به یک زمینه متفاوت در هر زمانی که می خواهد وارد حالت حالت صبر شود، پردازش می کند
9. You'll need to open up Task Scheduler to create the new job, so open it up and click the Create Task link on the right-hand side.
[ترجمه ترگمان]شما باید زمان را برای ایجاد شغل جدید باز کنید، بنابراین آن را باز کنید و روی لینک تکلیف ایجاد شده در سمت راست کلیک کنید
[ترجمه گوگل]برای ایجاد شغل جدید باید برنامه Task Scheduler را باز کنید، پس آن را باز کنید و روی لینک Create Task در سمت راست کلیک کنید
[ترجمه گوگل]برای ایجاد شغل جدید باید برنامه Task Scheduler را باز کنید، پس آن را باز کنید و روی لینک Create Task در سمت راست کلیک کنید
10. This is the operating system process scheduler, a few have priority scheduling.
[ترجمه ترگمان]این برنامه برنامه ریز فرآیند سیستم عامل است، که تعداد کمی از آن ها زمان بندی اولویت دارند
[ترجمه گوگل]این برنامه زمانبندی پردازش سیستم عامل است، چند برنامه ریزی اولویت دارند
[ترجمه گوگل]این برنامه زمانبندی پردازش سیستم عامل است، چند برنامه ریزی اولویت دارند
11. User can load task list to Daily Scheduler for easy scheduling.
[ترجمه ترگمان]کاربر می تواند فهرست تکلیف را برای برنامه ریزی آسان بار کند
[ترجمه گوگل]کاربر می تواند لیست کار را به برنامه ریز روزانه برای برنامه ریزی آسان بارگذاری
[ترجمه گوگل]کاربر می تواند لیست کار را به برنامه ریز روزانه برای برنامه ریزی آسان بارگذاری
12. In cluster system, the design of scheduler module is very critical for system performance.
[ترجمه ترگمان]در سیستم خوشه ای، طراحی ماژول زمان بندی برای عملکرد سیستم بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]در سیستم خوشه ای، طراحی ماژول زمانبندی برای عملکرد سیستم بسیار حیاتی است
[ترجمه گوگل]در سیستم خوشه ای، طراحی ماژول زمانبندی برای عملکرد سیستم بسیار حیاتی است
13. Scheduler, to allow scheduling of a Quick Scan, Full Scan or Smart Update at specified times and intervals.
[ترجمه ترگمان]Scheduler، برای اجازه برنامه ریزی یک پویش سریع، پویش کامل و یا به هنگام سازی هوشمندانه در زمان های مشخص و فواصل زمانی مشخص
[ترجمه گوگل]برنامه ریز، اجازه می دهد برنامه ریزی اسکن سریع، اسکن کامل یا به روز رسانی هوشمند در زمان و فواصل مشخص شده
[ترجمه گوگل]برنامه ریز، اجازه می دهد برنامه ریزی اسکن سریع، اسکن کامل یا به روز رسانی هوشمند در زمان و فواصل مشخص شده
14. List Scheduler - send mailing list on given time.
[ترجمه ترگمان]فهرست پست Scheduler را در زمان داده شده فهرست کنید
[ترجمه گوگل]List Scheduler - لیست پستی را در زمان داده شده ارسال کنید
[ترجمه گوگل]List Scheduler - لیست پستی را در زمان داده شده ارسال کنید
15. The 2 Linux scheduler used a circular queue for runnable task management that operated with a round-robin scheduling policy.
[ترجمه ترگمان]scheduler ۲ لینوکس از یک صف گرد برای مدیریت کار runnable استفاده کردند که با یک سیاست زمان بندی دوره ای کار می کرد
[ترجمه گوگل]2 زمانبندی لینوکس از یک ردیف دایره ای برای مدیریت وظیفه قابل اجرا استفاده می کرد که با یک برنامه زمان بندی رولینگ کار می کرد
[ترجمه گوگل]2 زمانبندی لینوکس از یک ردیف دایره ای برای مدیریت وظیفه قابل اجرا استفاده می کرد که با یک برنامه زمان بندی رولینگ کار می کرد
پیشنهاد کاربران
مسئول زمانبندی پروژه
کلمات دیگر: