کلمه جو
صفحه اصلی

corked


چوب پنبه دار,سربسته ,باچوب پنبه سوخته سیاه شده

انگلیسی به فارسی

بسته شدن، چوب پنبه گذاشتن، بستن، راه چیزی گرفتن، در دهن کسی را گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

• closed or stopped up with a cork, capped; spoiled (wine)

جملات نمونه

1. she took a swig and then corked up the bottle
او یک قلپ خورد و سپس در بطری را گذاشت.

2. Our army completely surrounded and corked up the enemy stronghold.
[ترجمه ترگمان]ارتش ما کاملا محصور و محصور در دژ دشمن بود
[ترجمه گوگل]ارتش ما به طور کامل محاصره دشمن را محاصره کرد

3. He kept his emotions corked up inside him.
[ترجمه ترگمان]احساسات خود را در درونش جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]او احساسات خود را در داخل او نگه داشته است

4. Then he removed the carboy, corked it with a glass stopper, and dropped it over the side of the boat.
[ترجمه ترگمان]بعد he را برداشت و آن را با یک لیوان شراب باز کرد و آن را کنار قایق انداخت
[ترجمه گوگل]سپس کاربوی را برداشت و آن را با یک بطری شیشه ای بست و آن را در کنار قایق گذاشت

5. But they should keep the champagne corked until they get more from the company.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها باید the را بسته نگه دارند تا اینکه از شرکت بیشتر شوند
[ترجمه گوگل]اما آنها باید شامپاین را تا زمانی که بیشتر از این شرکت دریافت می کنند، نگهدارند

6. She keeps her love for him corked up inside her.
[ترجمه ترگمان]اون عشق رو نسبت به اون در خودش نگه میداره
[ترجمه گوگل]او عشق خود را برای او در داخل خود نگه می دارد

7. Corked wine is easier to recognise than to describe: it is woody, mouldy, stale and mouth - puckering.
[ترجمه ترگمان]تشخیص شراب آسان تر از توصیف آن است: چوبی، کپک زده، بی مزه، تنگ و تنگ است
[ترجمه گوگل]شراب پخته شده است آسان تر به رسمیت شناختن از توصیف آن است چوب، قالب، دمی و دهان - puckering

8. Corked : Distinctive taste or smell in wine resulting from a moldy or tainted cork.
[ترجمه ترگمان]Corked: سلیقه متمایز و یا بوی شراب ناشی از چوب پنبه سوخته و پوسیده
[ترجمه گوگل]پخت و پز طعم و مزه مشخصه در بطری شراب که از یک چوب پنبه ای یا چوب براق ساخته شده است

9. Corked taste, Corkiess, Corky . Taste imparted to bottled wines by defective or mouldy corks.
[ترجمه ترگمان] طعم Corked، Corkiess، Corky مزه آن را از شراب های معیوب و پوسیده، مزه مزه مزه کرد
[ترجمه گوگل]طعم Corked، Corkiess، Corky طعم به شراب های بطری شده توسط کوره های معیوب یا کرمی

10. The bottles have all been corked up.
[ترجمه ترگمان]بطری ها بسته شده اند
[ترجمه گوگل]بطری ها تمام شده اند

11. He admitted that he had corked his bat for that season.
[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که در این فصل یک چوب دستش بوده است
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که او خفاش خود را برای این فصل بسته بود

12. Corked, corky: Fault in wine caused by a contaminated cork.
[ترجمه ترگمان]Corked، corky: نقص در شراب ناشی از چوب پنبه آلوده
[ترجمه گوگل]کرک شده، کرک شده گسل در شراب ناشی از یک چوب پنبه آلوده

13. Corked taste, corkiness, corky. Taste imparted to bottled wines by defective or mouldy corks.
[ترجمه ترگمان]طعم Corked، طعم چوب پنبه، طعم چوب پنبه است مزه آن را از شراب های معیوب و پوسیده، مزه مزه مزه کرد
[ترجمه گوگل]طعم و مزه پخت و پز، کورکورانه، چوب پنبه ای است طعم به شراب های بطری شده توسط کوره های معیوب یا کرمی

14. Once corked the bottles are put into baskets and carried to the racks.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر بطری ها را در سبد می گذارند و به قفسه ها می برند
[ترجمه گوگل]پس از بستن، بطری ها به سبد ها منتقل می شوند و به قفسه ها منتقل می شوند


کلمات دیگر: