یکجورقلاب دوزی
couching
یکجورقلاب دوزی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (archaic) the act or an instance of crouching or bowing low to the ground.
جملات نمونه
1. His objection was couched in the strongest terms.
[ترجمه ترگمان]مخالفت او با شدیدترین لحن نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]اعتراض او به شدت تحت تأثیر قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اعتراض او به شدت تحت تأثیر قرار گرفت
2. I bedded down on the couch for the night.
[ترجمه ترگمان]من شب روی کاناپه خوابیدم
[ترجمه گوگل]من شبانه روی نیمکت گذاشتم
[ترجمه گوگل]من شبانه روی نیمکت گذاشتم
3. After lunch he reposed on the couch.
[ترجمه ترگمان]بعد از ناهار روی کاناپه دراز کشید
[ترجمه گوگل]پس از ناهار او روی مبل قرار گرفت
[ترجمه گوگل]پس از ناهار او روی مبل قرار گرفت
4. The sick child was lying on the couch.
[ترجمه ترگمان]کودک بیمار روی کاناپه دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]کودک بیمار بر روی نیمکت نشسته بود
[ترجمه گوگل]کودک بیمار بر روی نیمکت نشسته بود
5. Lie down on the couch if you're feeling ill.
[ترجمه ترگمان]اگه احساس بدی داشته باشی روی کاناپه دراز بکش
[ترجمه گوگل]اگر احساس بدی دارید، روی مبل بنشینید
[ترجمه گوگل]اگر احساس بدی دارید، روی مبل بنشینید
6. He couched his demands in very polite terms.
[ترجمه ترگمان]تقاضاهای خود را با عبارات بسیار مودبانه ادا کرد
[ترجمه گوگل]او خواسته های خود را با شرایط بسیار مودبانه توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او خواسته های خود را با شرایط بسیار مودبانه توصیف کرد
7. She spends several hours a week on the psychiatrist's couch.
[ترجمه ترگمان]او چندین ساعت در هفته بر روی مبل روان پزشک گذراند
[ترجمه گوگل]چند ساعت در هفته در روستای روانپزشکی صرف می کند
[ترجمه گوگل]چند ساعت در هفته در روستای روانپزشکی صرف می کند
8. Tom offered to sleep on the couch.
[ترجمه ترگمان]تام پیشنهاد کرد روی کاناپه بخوابد
[ترجمه گوگل]تام پیشنهاد کرد تا روی نیمکت بخوابد
[ترجمه گوگل]تام پیشنهاد کرد تا روی نیمکت بخوابد
9. I dossed down on the couch downstairs.
[ترجمه ترگمان]طبقه پایین روی کاناپه نشستم
[ترجمه گوگل]من بر روی نیمکت پایین طبقه بندی کردم
[ترجمه گوگل]من بر روی نیمکت پایین طبقه بندی کردم
10. The picture shows a nude reposing on a couch.
[ترجمه ترگمان]تصویر نشان می دهد که یک زن برهنه آرمیده بر روی یک مبل است
[ترجمه گوگل]تصویر نشان می دهد یک برهنه reposing در نیمکت
[ترجمه گوگل]تصویر نشان می دهد یک برهنه reposing در نیمکت
11. You are such a couch potato on weekends.
[ترجمه ترگمان]شما در تعطیلات آخر هفته مثل یک سیب زمینی ساده هستید
[ترجمه گوگل]در آخر هفته شما چنین سیب زمینی دارید
[ترجمه گوگل]در آخر هفته شما چنین سیب زمینی دارید
12. He saw a tiger couching itself by the tree.
[ترجمه ترگمان]او خود یک ببر را دید که روی درخت نشسته بود
[ترجمه گوگل]او یک ببر را درختی دید
[ترجمه گوگل]او یک ببر را درختی دید
13. The fox couched itself ready to spring.
[ترجمه سانای] روباه خود را برای پریدن آماده کرد
[ترجمه ترگمان]روباه خود را آماده پریدن کرد[ترجمه گوگل]روباه خود را برای بهار آماده کرد
14. She slipped out of the jacket and tossed it on the couch.
[ترجمه ترگمان]او از زیر کت بیرون آمد و آن را روی کاناپه انداخت
[ترجمه گوگل]او از جلیقه خارج شد و آن را روی نیمکت قرار داد
[ترجمه گوگل]او از جلیقه خارج شد و آن را روی نیمکت قرار داد
15. The new centre-right government's radical objectives are often couched in moderate terms.
[ترجمه ترگمان]اهداف رادیکال در مرکز این مرکز اغلب با عبارات میانه رو تفسیر می شوند
[ترجمه گوگل]اهداف رادیکال جدید دولت مرکزی راست، اغلب در شرایط متوسط هستند
[ترجمه گوگل]اهداف رادیکال جدید دولت مرکزی راست، اغلب در شرایط متوسط هستند
کلمات دیگر: