خیمه شب بازی
puppet show
خیمه شب بازی
انگلیسی به فارسی
خیمه شببازی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a play or performance in which puppets are the main or sole characters.
• play performed using puppets
جملات نمونه
1. We took the children to a puppet show/theatre.
[ترجمه ترگمان]ما بچه ها را به نمایش عروسکی \/ نمایش عروسکی بردیم
[ترجمه گوگل]ما کودکان را به یک نمایشگاه عروسکی / تئاتر بردیم
[ترجمه گوگل]ما کودکان را به یک نمایشگاه عروسکی / تئاتر بردیم
2. We had a puppet show for Jamie's birthday party.
[ترجمه ترگمان]ما یک نمایش خیمه شب بازی برای جشن تولد جیمی داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک نمایشگاه عروسکی برای جشن تولد جیمی داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک نمایشگاه عروسکی برای جشن تولد جیمی داشتیم
3. We watched a performance which included a puppet show and acrobatics.
[ترجمه ترگمان]ما نمایشی را تماشا کردیم که نمایش عروسکی و حرکات آکروباتیک در آن قرار داشت
[ترجمه گوگل]ما یک عملکرد را مشاهده کردیم که حاوی نماد عروسکی و آکروباتیک بود
[ترجمه گوگل]ما یک عملکرد را مشاهده کردیم که حاوی نماد عروسکی و آکروباتیک بود
4. Was she remembering the last puppet show?
[ترجمه ترگمان]آیا او آخرین نمایش خیمه شب بازی را به یاد می آورد؟
[ترجمه گوگل]آیا او آخرین قرعه کشی عروسک را به یاد آورد؟
[ترجمه گوگل]آیا او آخرین قرعه کشی عروسک را به یاد آورد؟
5. Such a fuss about a puppet show!
[ترجمه ترگمان]عجب سر و صدایی در مورد یک نمایش خیمه شب بازی بود!
[ترجمه گوگل]چنین سر و صدا در مورد نمایشگاه عروسکی
[ترجمه گوگل]چنین سر و صدا در مورد نمایشگاه عروسکی
6. The kids did some finger-painting and watched a puppet show and had a few stories read to them.
[ترجمه ترگمان]بچه ها کمی نقاشی کردند و نمایش عروسکی را تماشا کردند و چند داستان برای آن ها خواندم
[ترجمه گوگل]بچه ها برخی نقاشی های انگشتی را تماشا می کردند و یک نمایشنامه عروسکی را تماشا می کردند و چند داستان به آنها خواندند
[ترجمه گوگل]بچه ها برخی نقاشی های انگشتی را تماشا می کردند و یک نمایشنامه عروسکی را تماشا می کردند و چند داستان به آنها خواندند
7. For example, puppet show is the best cut point to research.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، نمایش عروسکی بهترین نقطه برش برای تحقیق است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، نمایشگاه عروسکی بهترین نقطه برش برای تحقیق است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، نمایشگاه عروسکی بهترین نقطه برش برای تحقیق است
8. Amid the background music "Master Peter's Puppet Show" composed by Manuel de Falla, Spanish cities are presented on a grand decorative painting.
[ترجمه ترگمان]در میان موسیقی پس زمینه \"نمایش عروسکی\" ارباب پیتر \" که توسط مانوئل دو Falla ساخته شده است، شهرهای اسپانیایی در یک نقاشی باشکوه تزیینی نشان داده شده اند
[ترجمه گوگل]در میان موسیقی پس زمینه �نمایش پاپ استاد پیتر� که توسط مانوئل دی فالا ساخته شده است، شهرهای اسپانیا بر روی نقاشی تزئینی بزرگ نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]در میان موسیقی پس زمینه �نمایش پاپ استاد پیتر� که توسط مانوئل دی فالا ساخته شده است، شهرهای اسپانیا بر روی نقاشی تزئینی بزرگ نمایش داده می شود
9. On this high note the puppet show commences.
[ترجمه ترگمان]در همین لحظه نمایش خیمه شب بازی شروع شد
[ترجمه گوگل]در این یادداشت بالا، نمایشگاه عروسکی آغاز می شود
[ترجمه گوگل]در این یادداشت بالا، نمایشگاه عروسکی آغاز می شود
10. Folk Culture Dramas: shadow play, puppet show and other kinds of folk dramas, and etc.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ مردمی: نمایش سایه، نمایش عروسکی و انواع دیگر نمایشنامه های محلی و غیره
[ترجمه گوگل]نمایش سمفونی Drama ها، نمایشنامه عروسکی و دیگر انواع درام های عامیانه و غیره
[ترجمه گوگل]نمایش سمفونی Drama ها، نمایشنامه عروسکی و دیگر انواع درام های عامیانه و غیره
11. Shadow play and puppet show could also be included in this part.
[ترجمه ترگمان]نمایش سایه و نمایش عروسکی هم می تواند در این بخش گنجانده شود
[ترجمه گوگل]همچنین بازی سایه دار و نمایشگاه عروسکی در این بخش نیز می تواند باشد
[ترجمه گوگل]همچنین بازی سایه دار و نمایشگاه عروسکی در این بخش نیز می تواند باشد
12. Pupils presented a mime and puppet show.
[ترجمه ترگمان] Pupils یه نمایش خیمه شب بازی و نمایش خیمه شب بازی ارائه دادن
[ترجمه گوگل]دانش آموزان نشان می دهد و عروسک ها را ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان نشان می دهد و عروسک ها را ارائه می دهند
13. Glove puppet show also called palmar puppet show, which is originated from Quanzhou or Zhangzhou, Fujian province in China in 17th.
[ترجمه ترگمان]نمایش عروسکی Glove نمایش عروسکی palmar نام دارد که از Quanzhou یا Zhangzhou، استان فوجیان در چین در هفدهم مارس سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل]نمایشگاه عروسک دست ساز همچنین به نام عروسک خیمه شب عروسی، که از Quanzhou یا Zhangzhou، استان فوجیان در چین در 17th شروع می شود
[ترجمه گوگل]نمایشگاه عروسک دست ساز همچنین به نام عروسک خیمه شب عروسی، که از Quanzhou یا Zhangzhou، استان فوجیان در چین در 17th شروع می شود
14. He was angling for a ticket to the puppet show.
[ترجمه ترگمان]اون می خواست یه بلیط برای نمایش خیمه شب بازی بگیره
[ترجمه گوگل]او برای بلیط به نمایشگاه عروسکی مشغول خوردن بود
[ترجمه گوگل]او برای بلیط به نمایشگاه عروسکی مشغول خوردن بود
15. The children sat silent on the carpet, entranced by the puppet show.
[ترجمه ترگمان]بچه ها ساکت روی فرش نشسته بودند و مسحور نمایش خیمه شب بازی شده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها روی فرش نشسته بودند و به نمایشگاه عروسک خیره شده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها روی فرش نشسته بودند و به نمایشگاه عروسک خیره شده بودند
کلمات دیگر: