جوانه زدن، رستن، (به سرعت) تولید مثل کردن، پر زاد و ولد بودن، هجوم آوردن
pullulate
جوانه زدن، رستن، (به سرعت) تولید مثل کردن، پر زاد و ولد بودن، هجوم آوردن
انگلیسی به فارسی
(به سرعت) تولید مثل کردن، پر زاد و ولد بودن
غلغله زدن، هجوم آوردن، سر (کسی) ریختن
جوانه زدن، رستن
انگلیسی به انگلیسی
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pullulates, pullulating, pullulated
مشتقات: pullulative (adj.), pullulation (n.)
حالات: pullulates, pullulating, pullulated
مشتقات: pullulative (adj.), pullulation (n.)
• (1) تعریف: to begin to grow or sprout out; germinate; bud.
• مشابه: bud, burgeon, germinate
• مشابه: bud, burgeon, germinate
• (2) تعریف: to breed or produce rapidly.
• مشابه: proliferate
• مشابه: proliferate
• (3) تعریف: to exist in abundance; teem; swarm.
• مشابه: teem
• مشابه: teem
• sprout, bud; breed quickly, multiply rapidly
جملات نمونه
1. His muse pullulated with dizzying speed.
[ترجمه ترگمان]او با سرعت گیج کننده ای توضیح می داد
[ترجمه گوگل]موز او با سرعت گیج کننده حرکت می کند
[ترجمه گوگل]موز او با سرعت گیج کننده حرکت می کند
2. a lagoon that pullulated with tropical fish.
[ترجمه ترگمان]a که با ماهی های استوایی pullulated
[ترجمه گوگل]یک تالاب که با ماهی های گرمسیری روبرو می شود
[ترجمه گوگل]یک تالاب که با ماهی های گرمسیری روبرو می شود
3. The bleak ground pullulated with jackrabbits.
[ترجمه ترگمان]زمین bleak با خرگوش های صحرایی پوشیده می شد
[ترجمه گوگل]زمین بیچاره با جک تراپی کشیده شده است
[ترجمه گوگل]زمین بیچاره با جک تراپی کشیده شده است
4. The pub was a pullulating stew of people, swelling and bubbling behind a screen of smoke.
[ترجمه ترگمان]میخانه یک تاس کباب بود از مردم، که ورم کرده و در پس پرده ای از دود می جوشید
[ترجمه گوگل]میخانه یک خمیر پیتزا از مردم بود، تورم و حباب پشت یک صفحه نمایش دود
[ترجمه گوگل]میخانه یک خمیر پیتزا از مردم بود، تورم و حباب پشت یک صفحه نمایش دود
5. As the going says:'seed always take root, pullulate, and blossom out, and result everywhere.
[ترجمه ترگمان]همانطور که گفته می شود: بذر همیشه ریشه، pullulate و شکوفه می دهد و همه جا به دنبال آن می گردد
[ترجمه گوگل]همانطور که می گوید 'بذر همیشه ریشه، گلوله، و شکوفه، و در همه جا نتیجه می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که می گوید 'بذر همیشه ریشه، گلوله، و شکوفه، و در همه جا نتیجه می شود
6. In the course of the argument, the most enormous errors of fact simply pullulated.
[ترجمه ترگمان]در این بحث، most اشتباه ات در واقع pullulated است
[ترجمه گوگل]در جریان این استدلال، اشتباهات عظیم فراگیر در واقع به سادگی کشف شد
[ترجمه گوگل]در جریان این استدلال، اشتباهات عظیم فراگیر در واقع به سادگی کشف شد
7. Learn quadrennium, me deeper taste to, and Honor student work together, lead me try conclusions with middle profit; to practice difficulty challenge, let me at frustration middle pullulate to.
[ترجمه ترگمان]بیاموزید، به من ذوق و سلیقه بیشتری بدهید، و به دانش آموزان افتخار بدهید که با هم کار کنند، من را راهنمایی کنید که با سود متوسط نتیجه گیری کنم؛ تا به سختی با چالش روبرو شوید
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید quadrennium، من طعم عمیق تر، و دانش آموزان افتخار کار با هم، من منجر به نتیجه گیری با سود متوسط؛ برای تمرین چالش های سخت، اجازه دهید من را در ناامیدی به میان می کشند
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید quadrennium، من طعم عمیق تر، و دانش آموزان افتخار کار با هم، من منجر به نتیجه گیری با سود متوسط؛ برای تمرین چالش های سخت، اجازه دهید من را در ناامیدی به میان می کشند
8. In the past twenty years, many technologies of bionic algorithms spring up quietly, and pullulate companied with the developing of computer science synchronously.
[ترجمه ترگمان]در بیست سال گذشته، بسیاری از فن آوری های of به آرامی بالا می روند و pullulate companied با توسعه علوم کامپیوتر به طور همزمان کار می کنند
[ترجمه گوگل]در بیست سال گذشته، بسیاری از فن آوری های الگوریتم های بیونیک بی سر و صدا بیرون می آیند، و همگام سازی با توسعه دانش کامپیوتر به طور همزمان
[ترجمه گوگل]در بیست سال گذشته، بسیاری از فن آوری های الگوریتم های بیونیک بی سر و صدا بیرون می آیند، و همگام سازی با توسعه دانش کامپیوتر به طور همزمان
9. Our Kindergarten:the paradise for children to live, study and pullulate; the cradle for teachers and parents to foster children.
[ترجمه ترگمان]مهد کودک ما: بهشت برای کودکان برای زندگی، تحصیل و pullulate؛ مهد معلمان و والدین برای پرورش کودکان
[ترجمه گوگل]کودکستان ما بهشت برای کودکان برای زندگی، مطالعه و کشیدن؛ مهد برای معلمان و والدین برای پرورش فرزندان
[ترجمه گوگل]کودکستان ما بهشت برای کودکان برای زندگی، مطالعه و کشیدن؛ مهد برای معلمان و والدین برای پرورش فرزندان
کلمات دیگر: