(معدن) کمربند، قیطان، یک عده پاسبان یانظامی که درفواصل معین محلی را احاطه کنند، خط قرنطینه
cordoned
(معدن) کمربند، قیطان، یک عده پاسبان یانظامی که درفواصل معین محلی را احاطه کنند، خط قرنطینه
انگلیسی به فارسی
محدوده
انگلیسی به انگلیسی
• enclosed by a cordon
جملات نمونه
1. the soldiers had cordoned off the neighborhood and would not let anyone pass through
سربازان محله را محاصره کرده و به کسی اجازه ی عبور نمی دادند.
کلمات دیگر: